ملخص الجهاز:
"فقط در دل خود زمزمه میکند و از دردها مینالد و هم از فراق عقابی که سایهاش سرود آرامش بو:"دریغا جهان جراحت پیراهنی است که از مصیبت جاه در مشام گرگ و زمستان پوسیده میشود و اوراد آبی جبرئیل که از هزارتوی خوابهای من میگذرد"(ص 12)در این هنگامه"ایلیات"به سن بلوغ و به هفده سالگی میرسد و میخواهد با یکی از دختران ایل به نام لیلی زناشوئی کند و از دست کارگزاران خان و از ولایت"لالیا"بگریزد.
همزمانی دو حوزه اساطیری و کهن و واقعی و امروزینه،بین تاملات شاد و عمیق نویسنده و واقعیتهای خشن و تلخ این عصر پرتلاطم،بین قوانین حوزه دانستگی و خرد و آشوبهای ژرفای تن و سرشت بشری به نویسنده امکان داده است که رمانی جدید،معمائی و اسطورهای بیافریند که گرچه اسلوب آن از روشهای جدید نویسندگان غربی گرفته شده،حال و هوائی بومی و محلی داشته باشد.
"(ص 171) در کتاب چند فقره فرعی نیز هست در مثل آنجا که ایلیات در کسوت معلمی به روستائی دورافتاده میرود،روستائی که از بسیاری از ماجراهای روز بیخبر است و در اینجا او لیلی را در سیمای دختری از دختران روستا و خان خونام را در کسوت مقاطعهکاری ثروتمند باز میشناسد که از اعماق قرون باز آمدهاند.
این تبدیل شخصیتهای قصه،البته مسخ نیست،در مسخ کافکا آدمیزاد حشره میشود،در بوف کور هدایت دختر اثیری به لکاته و راوی قصه به پیرمرد خنزرپنزری بدل میگردند اما در تذکرهء ایلیات شخصی واحد به صور گونهگون پدیدار میشود اما در کسوت جدید صفات کهن خود را نگاهمیدارد."