ملخص الجهاز:
"واژهء نکال در متنهای فارسی به معنی عقوبت و عبرت و شکنجه و عذاب،زشتی و خواری و رسوا و رسوایی به کار رفته است: هر کو به زنا قصد جهان دارد از اوباش بس زود بیارند در این ننگ و نکالش (ناصر خسرو،ص 307) (برای شواهد واژهء نکال به این معنی،بنگرید به:نشر دانش،سال 10 شمارهء 4،مقالهء سه واژه از حافظ) اما معنی بالا با چند و چندین شاهدی که اکنون میآوریم نمیخواند: نگیرم پیشرو مر جاهلی را که نشناسد نگاری از نکالی (ناصر خسرو،ص 310) وز سخن و نامه من گشت خوار نامهء مانی و نگارش نکال (همان،ص 347) نیستی اگه مگر که چون تو هزاران خوردهست این گنده پیر زشت نکاله (همان،ص 416) بیگمان معنایی که در بالا برای نکال آوردیم با شواهدی که از ناصر خسرو یاد کردیم نمیخواند،همچنانکه آن معنی با شعر عطار و نوشتهء سنایی هم سازگاری ندارد: یقین بدان که عروس جهان همه جاییست کز اندرون بنکالست و از برون بنگار (دیوان عطار،ص 785) «آینهء زدوده معذور باشد از پذیرا بودن نگار و نکال» (مکاتیب سنایی،ص 60) در همهء این نمونهها،دو واژه نگار و نکال در برابر هم قرار گرفتهاند و اگر بپذیریم که نگار به معنی زیبا و خوشگل است باید نکال را به معنی زشت و بیریخت و بیقواره بدانیم و این معنا را همنشینی دو واژهء زشت و نکاله در شعر ناصر خسرو تأیید میکند، و شاهد کتاب منتخب رونق المجالس،پشتوانهای بسیار قوی برای معنی زشت و ناخوشایند است: «آن زن را که پیش از جلوهء عروس بیرون آرند آن را نکال خوانند،پیوستگان شاه (-داماد)نخست او را بینند آنگاه عروس را،آن جهان عروس است و این جهان نکال،ابله کسی باشد که دل بر نکال بنهد و روی از عروس بگرداند."