خلاصة:
مقاله ضمن تفکیک آزمون نظریه و نظریهسازی به عنوان دو سنت غالب تحقیقات اجتماعی،پژوهش کیفی را در تناظر با سنت نظریهسازی میداند و ضمن برشمردن چالشهای پژوهش کیفی در علوم اجتماعی ایران،طرح مسائل و موضوعات متفاوت و جدید در جامعهء ایرانی در حال گذار را نیازمند انعطافپذیری و تنوع بیشتر در روششناسی علوم اجتماعی میداند؛چرا که روششناسی کیفی ابزارهای لازم را برای توجه به معنا،قدرت و تعامل در حیات اجتماعی فراهم میسازد و قدرت عاملیت بیشتری به سوژههای مورد مطالعه در تحقیقات میبخشد.
ملخص الجهاز:
"اگرچه در حالت ایدئال دادههای کمی و کیفی را به صورت مکمل(در کنار هم)باید به کار برد و بر ماهیت درهمتنیدهء سطوح و ابعاد مختلف واقعیت اجتماعی اذعان داشت،اما واقعیت این است که این توازن در حال حاضر در تحقیقات اجتماعی ایران کاملا به سود سنت کمی(نظریهآزمایی)است و جای نگرش چند سطحی(چند لایهای)از جامعه که به طور موزون پدیدههای کلان(ساختی و نهادی)و پدیدههای خردتر مربوط به تعاملات و رفتار را به صورتی فرایندی و با توجه به تغییرات و آهنگ تاریخی آن در نظر بگیرد،غایب است.
مطالعه نویسنده بر روی حدود 004 پایاننامه دورهء ارشد علوم اجتماعی(با گرایشهای مختلف)در دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان نماینده دانشگاههای بزرگ کشور،نشان میدهد که در کمتر از پنج درصد پایاننامهها منطق روشی مورد توجه در انتخاب تکنیکها(روشها)و نیز طراحی تحقیق مورد بحث و دفاع قرار گرفته است و این بیانگر انفصال نظریه از روش و انتخاب عادتی و هنجاری روشها در مورد بسیاری از این مطالعات است.
مفاهیمی همچون (سرمایه اجتماعی،اعتماد اجتماعی،جهانی شدن،عرصهء عمومی و دهها عنوان مشابه دیگر که از موضوعات پرطرفدار به شمار میآید و به فراخور بیانگر رواج مفاهیم و ایدههای نظری در نظریههای اجتماعی غربی نیز محسوب میشود،بیش از آنکه با طرحهایی مورد پژوهش قرار گیرند که ارتباط آن را با متن زندگی روزمره و تجارب زیسته افراد در میدانهای خاص محل زندگی خویش نشان دهد؛عموما برپایه عملیاتی کردن شاخصها و مفاهیمی قرار دارند که اعتبار آنها در ایران ضرورتا مورد آزمون قرار نگرفته است."