ملخص الجهاز:
قدیمی دیگر از فرهنگ مزبور که مورد استفاده آقای اقبال در طبع آن کتاب بوده یعنی یکی نسخهء مورخهء سنهء 766 متعلق بآقای حاج محمد آقای نخجوانی(نسخهء ن)، و دیگر نسخهء چاپی که باهتمام موحوم پاول هورن آلمانی در سنهء 1897 میلادی در شهر گوتینگن در آلمان از روی نسخهء کتابخانهء واتیکان مورّخهء سنهء 733 بطبع رسیده(نسخهء چ)لغت تشلیخ اصلا موجود نیست،ولی معذلک بکلی هم نمیتوان یقین کرد که این کلمه یا صورتی دیگر از آن در فرهنگ مزبور وجود نداشته است،مخصوصا که بیت شاهدی که برای این کلمه منسوب بابولعباس نامی در یکی از نسخ فرهنگ مذکور مسطور است و ما نیز در فوق عین آنرا نقل کردیم گرچه بغایت نامفهوم و باحتمال قوی محرّف و مغلوط است ولی معذلک هیچ مستبعد نیست که از یکی از قدمای شعرا بوده که بواسطه بعد عهد و کثرت تحریف نساخ باینصورت در آمده است،و بگمان ما این هیئت غریب که هیچ شباهتی باوزان و هیآت معهودهء کلمات فارسی و قیافهء آنها ندارد یا محتمار از یکی از السنهء«سامی»و«آرامی»از قدیم الأیام در زبان فارسی داخل شده بوده است و بعدها مهجور و متروک شده یا آنکه صاف و ساده تصحیف کلمهء تسبیح بوده است که کسی در عبارتی بواسطهء کم و زیاد بودن نقاط آن این کلمه را بد خوانده و به تشلیخ یا تسلیخ تصحیف کرده بوده و از پیش و پس عبارت هم معنی سجاده برای آن حدس زده بوده است،و در هر صورت از اینکه عموم فرهنگهای فارسی(بغیر معیار جمالی و سه پیرو او یعنی فرهنگ جهانگیری و برهان قاطع و انجمن آرای ناصری) از ذکر این کلمه بکلی خالی است و از اینکه در نظم نثر شعرا و نویسندگان فارسی زبان نیز جز در همان دو قطعه1مذکور در فوق مطلقا و اصلانشانی و اثری ازین (1)-یکی از این دو قطعه که در فرهنگ معیار جمالی بعنوان شاهد برای تسلیخ آورده و ما سابق نقل کردیم واضح است که از خود مؤلف فرهنگ مزبور است که در مقدمه خود بر آن کتاب تصریح کرده که جمیع ابیات شواهد آن فرهنگ ساختهء خود مؤلف است و بدین طریق او خود هم مدعی است و هم شاهد: و اما آن قطعهء سه بیتی دیگر با قافیه توبیخی و زرنیخی و تسلیخی که در انجمن آرای ناصری آنرا به«یکی از استادان سلف»نسبت داده در هجو اشهری نیشابوری از شعراء معاصر ظهیر فارابی چون مرحوم هدایت نام قائل آنها را نبرده که شخص بتواند اصالت و صحت آنها را خود بنفسه تفتیش نماید و نیز چون نه در لباب الالباب عوفی و نه در تذکرهء دولتشاه سمرقندی و نه در آتشکده و نه در مجمع الفصحای خود مرحوم هدایت در ترجمهء احوال اشهری ابدا ذکری از این اشعار و از قائل آنها نیامده لهذا اصالت این قطعه نیز تا درجهء ظنین و مورد شک بنظر میآید.