ملخص الجهاز:
"کودک قشنگ و مامانی، همینطور که با قدمهایی لرزان و غیر متعادل پیش میرفت،پایش بدرون چاله بسیار کوچکی فرو رفت،و بر زمین غلتید...
مادر بیدرنگ پیش دوید،و کودک را که از درد فریاد می‌کشید از زمین بلند کرد و در آن حال، شروع کرد به بد و بیراه گفتن به مسئولان شهری،که پیاده‌رو را در ناهمواری نگاهداشته‌اند...
منکه ناظر این صحنه و از سقوط کودک و گریه او سخت متأثر شده بودم،به مادر کودک گفتم: -خانم،درست که این پیاده‌رو،زیاد هموار نیست،ولی شما نباید کودکتان را رها میکردید که زمین بخوره!
ناگهان نگاه خشم‌آلودی برویم افکند و با غیظ گفت: -نمیدونستم شما وکیل مدافع دیگران هم هستین خانم!خوب،بچه باید راه بیفته دیگه.
گفتم: -بله،باید بچه رو آزاد گذاشت که راه بره و عادت کنه،اما در جائی که مثل اینجا براش حادثه‌یی پیش نیاد،مثلا توی اتاق خانه.
مادر،با همان غیظ گفت: -خوبه،خوبه،نمیخواد منو راهنمائی کنی!"
(
, 
, 
)
