خلاصة:
پارهای از معرفتشناسان، دانش معرفتشناسی را از امکان معرفت آغاز کردند، لکن
چون موضوع آن، معرفت است، باید از چیستی معرفت آغازید. مشهورترین تعریف
از معرفت، جمله «باور صادق موجه» است که نقدهایی مانند عدم جامعیت،
بهکارگیری مفاهیم روانشناختی مانند باور در تعریف و بیمورد بودن قید موجه بر
آن وارد شده است، این مقاله، با پاسخ به پارهای از نقدها، دو اشکال نقض گونه را
مطرح کرده و برخی از ترمیمهای آن را پیشنهاد داده است.
ملخص الجهاز:
"مشهورترین تعریف از معرفت، جمله «باور صادق موجه» است که نقدهایی مانند عدم جامعیت، بهکارگیری مفاهیم روانشناختی مانند باور در تعریف و بیمورد بودن قید موجه بر آن وارد شده است، این مقاله، با پاسخ به پارهای از نقدها، دو اشکال نقض گونه را مطرح کرده و برخی از ترمیمهای آن را پیشنهاد داده است.
در آثار معرفتشناسان، دو روش برای آغاز مباحث معرفتشناسی به چشم میخورد: روش نخست که منسوب به دکارت بوده (افرادی نیز پس از وی روش او را پیش گرفتهاند) این است که مباحث از مسئله امکان شناخت آغاز گردد و با نقد و بررسی شبهات شکاکان و اثبات امکان معرفت، راه برای طرح مسائل دیگر معرفت شناسی هموار شود؛ اما در روش دیگر مباحثی همچون امکان معرفت در مراتب بعدی قرار میگیرد؛ البته میتوان پیشینه این روش را در یونان باستان جستوجو کرد.
با ذکر این سه نوع معرفت، روشن میشود که تعریف معرفت به باور صادق موجه، تنها شامل معرفتهای گزارهای میشود و سایر معرفتها خارج میگردند.
دومین ایراد نقضی گیته بر تعریف معرفت به باور صادق موجه، چنین است: اسمیت دلیل محکمی در تایید گزاره زیر داشته باشد.
بنابراین اسمیت کاملا در این امر موجه است که به یک یک این سه گزاره باور داشته باشد[ولی] البته اسمیت هیچ سرنخی در باره محل سکونت براون ندارد.
حال اگر ثابت شود جونز صاحب ماشین فورد نبوده است، اما به صورت اتفاقی معلوم شود که براون در بارسلون زندگی میکند، اینجا یک باور صادق موجه داریم، اما معرفتی در کار نیست؛ زیرا علم اسمیت از علم وی به مقدم (یا جونز دارای فورد است) سرچشمه میگرفت."