ملخص الجهاز:
"در همین اوان ابوسلیمان منطقی به بغداد آمد و بعد از یحی بن عدی ابوحیان علوم معقول را نزد او آموخت،ابوسلیمان در منطق و فلسفه دستی توانا داشت(زندگی پر ماجرائی دارد که نیاز بمقالت جدا گانه است) دکتر احسان عباس گوید: کتاب الامتاع و المؤانسه از ثمرات این دوره از زندگی ابوحیان است.
باری یکی از مسائل مهمی که مورد توجه این مرد دنیا دیده و سرد و گرم روزگار چشیده واقع شده است مسأله ارتباط دین بافلسفه و علوم دیگر است که عهدهء یونان گرای و یا یونان دوست در فکر آن بودند و سعی میکردند که تمام مسائل علمی را از فلسفه تا حساب و نجوم از آیات قرانی و اخبار نبوی استخراج کرده بدست آورند و به ادنی مناسبتی از آیات و اخبار علوم اولین و آخرین را بیرون بیاورند و این همان درد و مرضی است که در قرن بیستم بین روشنفکران شیوع یافته است.
آنچه در خصوص وی میدانم آنکه مدتی در بصره اقامت داشت و در همانجا باجتماعی مانند ابوسلیمان محمد معشر بستی معروف بمقدسی و ابو الحسن علی بن هارون زنجانی،ابو احمد مهرجانی و عوفی آشنا شد این عده مردمی بودند که در علم و معرفت بکمال بودند و در فنون مختلف دستی داشتند و آنها را با یکدیگر الف و انس بود و صداقت و اخوت را اساس مذهب خود قرار داده بودند و اساس کار آنها قدس و تطهیر بود و نصیحت و موعظهء خلق الله و (1)-رجوع شود به الامتاع جلد دوم ص 4-6 معتقد بودند که باید مذهب را از کدورتها و آلودگیهائی که در آن پدید آمده است پاک گردانید و را ه این تطهیر و وسیله آن فلسفه است و بوسیله فلسفه میتوان مذهبی محکم و استوار بوجود آورد که هیچگاه آلوده نشود و بدین ترتیب فلسفه را بادین در آمیختند."