ملخص الجهاز:
"اگر عارف به قصد نشان دادن فساد استبداد و بیسامانی و پریشان،شرح حال خود را مینویسد و در آن«به شرح حال»کسانی از درباریان و کارگزاران و عاملان ظلم میپردازد و،به خلاف همشهری پیشین خود عبید،از نمونهها و افراد معین نام میبرد برای آن است که شاعری انسانگرا و مشروطهخواه است:از سوئی فرد انسانی نه تنها سزاوار بلکه ملاک حق و آزادی و هر نیک و بد است،و از سوی دیگر ناکامیهای اجتماعی،ستم و نادانی و گرسنگی همه امر انسانی و اجتماعی است نه تقدیر روزگار؛به سامان اجتماع و رفتار حاکمان بستگی دارد و بلائی است که آدمها به سر آدمها میآورند.
در رمان او فساد اجتماع در سرگذشت چهار زن خلاصه شده که در خانهء«خانم رئیس»و پااندازی به نام ناهید خانم«کار»میکنند،آنها اشرف و اقدس و عفت و اختر شبی شرح حالشان را برای ما حکایت میکنند: خانزادهای همدانی اشرف را که دختر قصابی ندار است و دوازده سال بیشتر ندارد با خوراندن مشروب از خود بیخود و به او تجاوز میکند و سپس با همدستی و زور رئیس کلانتری محل و پرداخت سی تومان و رضایت اچار مادر دختر غائله ختم میشود.
عارف به دوستش رضازادهء شفق نوشت: در همدان فهمیدم[ای کاش نفهمیده بودم،برای اینکه هیچ نعمتی برای زندگی ما مردم جاهل بهتر از نفهی نیست]یکی هم این بود که در این شهر شوم یا کهنه آشیانهبوم،صابون مردهشوخانه از هر صابون عطری گرانتر است،برای اینکه زنها برای جادو کردن و لباس شوهر یا مادر شوهر و هوو را شستن با هر قیمتی که شده است آن را از مردهشو خریده کار خود را صورت میدهند."