ملخص الجهاز:
"تا اینکه به لطف آقای دکتر متینی توفیق شرکت در کنفرانس هشتصدمین سال نظامی در شهر واشنگتن نصیبم شد و فرصتی یگانه دست داد برای آشنایی با ذهن و روان یکی از برگزیدهترین فرزندان این سرزمین و شاهکار کممانندش«هفت پیکر»که گوشه و کنار آن از هماهنگی و عشق و آشتی سرشار است و زمین و آسمانش به برکت هفت گنبد رنگین بههم جوش خوردهاند و اما فکر برابر نهادن و سنیجدن دنیایی آرمانی و پرنیانی هفت پیکر-که داستان آن در حدود قرن چهارم میلادی میگذرد-با جهان ویران و از هم گسستهء بوف کور را مرهون دکتر جلال خالقی مطق هستم و اشارهای که در همین کنفرانس به مهارت بیمانند«نظامی»در تعبیر هر حقیقت به مجاز و هر مجاز به حقیقت کردند و تو جهشان به اینکه نظیر این هنر را تنها هفتصد و پنجاه سال بعد در«بوف کور» هدایت باز مییابیم.
برای گونهای بازاندیشی فرهنگی و اجتمعی،برای فهمیدن اینکه چگونه جامعهای و چگونه فرهنگی میتواند آنچه را که قرنها عزیز داشته است از خود براند؟زیستن بدون شعر و دور از شعر چگونه زیستنی خواهد بود؟و جای خالی شعر را با چه چیزیکه بهتر و زیباتر از شعر باشد میتوان پر کرد؟ خلاصه اگر هنوز هم شاعران آمریکایی در حسرت روزگاران خوش گذشته آه میشکند،اما، نشانههای اقبالی دوباره به شعر کمابیش آشکار شده است و شاعران شاید هم به دلیل شکستی که پشتسرگذاشتهاند و تجربهای که آموختهاند با آگاهی بیشتری به شعر و به شاعری نگاه میکنند و میدانندکه گویندگان شعر هم،در کنار مخاطبان آن،بخشی از بار این شکست را به دوش میکشند و باید به شعر و آنچه منحصرا میتواند در شعر به پدیداری برسد بطور جدی بیندیشند."