خلاصة:
اصولا تاریخ نویسی در ایران به عنوان کنکاشی در پیشینه اقوام این کشور، پدیده ای جدید است؛ به عبارت دیگر تاریخ نگاری ای که به جست وجوی مسائل پیش از اسلام و در واقع خاستگاه تمدنی ایرانی می پردازد، از صد سال اخیر آغاز شده و از ویژگی های آن، ملی نبودن آن است؛ یعنی در صد سال اخیر تاریخ نگار خودی به چشم نمی خوردو سلسله ای از مطالب مشاهده می شود که از سوی روس ها، انگلیس ها، آلمانی ها یا فرانسوی ها به عنوان تاریخ برای ما فرستاده شده است و ما خود درباره این مطالب کنکاشی نکرده و هیچ گونه تحقیقات ملی درباره درستی و نادرستی مطالب انجام نداده ایم. پیش تر در قرن های سوم، چهارم، پنجم … هجری نیز مورخان اسلامی، مطالبی درباره ایرانیان و تاریخ پیش از اسلام و نیز تاریخ زمان خود بیان کرده اند؛ ولی آن چه به تاریخ پیش از اسلام بازمی گردد و در کتاب های مورخان اسلامی مضبوط و منثور است، قابل تعمق می باشد و جالب این که آقایانی که معتقدند در دانشگاه های اروپایی و امریکایی تحقیقات نوین علمی برای ما کرده اند، بیشتر استنادهایشان به همان نوشته هایی است که مورخان اسلامی هزاره پیش انجام داده اند؛ در نتیجه می توان گفت که این تاریخ نویسی اخیر، ارزشی برتر از نوشته های مورخان اسلامی هزاره پیش ندارد. منبع تاریخی دیگری نیز در اختیار داریم که از قرن چهارم هجری باقی مانده و آن، «شاهنامه فردوسی» است که بها دادن به این کتاب به عنوان منبع تاریخ، چندان درست نیست؛ زیرا این کتاب بیانی شاعرانه درباره موضوع هایی است که هیچ استناد تاریخی به همراه ندارد و بیان مطالبی است که دست کم به دوهزار سال پیش از نگارشش باز می گردد و گفت وگوی یک شاعر درباره مسائل دوهزار سال پیش از زمان خود، آن هم بدون ارائه سند، از نظر مورخ جز قصه گویی ارزیابی نمی شود.
ملخص الجهاز:
"در اینجا فرض دیگری را نیز میتوان مطرح کرد که سرکردگان یهود، که پس از حلمه بختالنصر به اورشلیم در منطقه ما پراکنده و آواره بودهاند، با حمایت مادی و عقلی از ماهیت قدرتطلب، بدون هویت، بیفرهنگ و خونریز سران یک قبیله سرگردان و غیربومی استفاده کرده و آنها را تا مرتبة بنیانگذاران یک امپراتوری بالا کشیدهاند تا اسیران و ثروت یهود را از بابل آزاد کنند و با نابودی تمدن بینالنهرین خردمند و تمدن در حال توسعة ایران کهن، امنیت بلامعارض مردم و معابد خود را تضمین کرده باشند؛ البته این منطق دفاعی یهود، جای سرزنش ندارد؛ تنها آنچه را که یهود با تاریخنگاریهای نادرست و باستان پژوهیهای هدفدار در دو سدة اخیر برای انتقال تمدن ایران به آغاز هخامنشیان با اهداف سیاسی ناپاک انجام داده است، یهود را شایستة سرزنش بسیار میکند که با بازسازی غرضآلود تاریخ شرق میانه، نه فقط مانع نزدیکی مردم ایران و بینالنهرین کنونی بوده است، بلکه با دامنزدن بر ناسیونالیسمی مطلقا، بی ریشه و حکایتوار در ایران، سبب بزرگانگاریهای ملی بیمنطقی شدهاند که به ضدیت با عرب و اسلام انجامیده و حاصل آن شکافی هراسآور بین روشنفکران و تودههای مردم ما است که در شرایط کنونی پر ناشدنی مینماید."