ملخص الجهاز:
"روانشناسی و بهطور اخص روانکاوی نیز روشی نوین و کاملا علمی است که براساس پارهای نظریات وسیلهای کارآمد برای یافتن ریشهها و دلایل رفتار مجرمانه به شمار میرود و این نوشتار مطالعهای است در جهت تبیین رابطه آن با دانش جرمشناسی.
این مکتب که براساس اصل برداشت علمی از جرم و جرمشناسی بنا شده بر این فرض استوار است که اختلاف و تمایزی بین شخص طبیعی (Normal) و منحرف (Devjous) وجود دارد و در عین حال این مکتب در پی آن است که معیارهای ویژهای را که باعث پیدایش رفتار انحرافی یا مجرمانه میشود را مورد مطالعه قرار دهد.
و در واقع شخص تبدیل به فرد مجرم میشود و مجرم به دنیا نمیآید و وظیفه نظام عدالت کیفری این است که به علل اصلی به وجودآورنده جرم پی ببرد و تدابیری مناسب برای معالجه و درمان عمل پیدا کند.
برخی از دیدگاههای روانشناختی به نظریههای روانکاوی (theory Psychonalytjc) اهمیت میدادند که ضمیر خودآگاه (Conscjous) و ناخودآگاه (Unconscjous) را مورد تحقیق و بررسی قرار داده و به دنبال این بودند که بدانند چگونه شکلگیری و بارور شدن احساسات بر رفتار فرد اثر میگذارد.
نخستین انقلاب در این زمینه عبارت بود از مردود شمردن نظریه تسخیر بیماران روانی از جانب ارواح شریر و سومین انقلاب نیز روانپزشکی جامعهنگر که مشتمل بود بر سر سپردن درمان و مهار بیماران روانی به امکانات موجود در سطح اجتماع1 در محافل علمی دنیا کلمه روانکاوی فورا نام فروید را به اذهان تداعی میکند او بود که اهمیت وجدان مغفول یا ناخودآگاه را برای روانشناسان بزرگ عالم روشن ساخت."