ملخص الجهاز:
"الان در دانمارک زندگی میکند و اینطور که میگوید با سختی از کشوری که در آن احساس خفقان میکرده آمده بیرون و حالا در این مملکت آزاد و متمدن آرامش دارد.
به ویژه وقتی قرار باشد خارج از حوزهء خصوصی هنرمند و با دخالت نیروها و ضد نیروها به ثمر رسد، و تنها معاصر بودن یک ایدهء کافی نیست برای آنکه وارد یک رقابت سمپوزیومی، خاصه در چشماندازی شهری شود و تنوع متریال،در یک سمپوزیوم نشانهء وسعت دید و خوشفکری مجریان آن نیست و هزاران نکتهء دیگر.
آنچه در نهایت حاصل میشود اثر هنری دیگری است که حالا به زبان آمده.
این همه برای هر آدمی کافی است که به زندگی غمانگیز خودش در یک سرزمین خاتمه بدهد.
تصورت از یک شاهکار هنری که انگار همیشه انتظارش را میکشی و ممکن هم هست هیچوقت خلقاش نکنی چیست؟ اصلا تصویر ایدهآلی دارای از یک شاهکار هنری؟ ایدهآل در کار هنر اصلا وجود خارجی ندارد،اما میتوان شاهکار خلق کرد.
حالا که از مجسمهات در تهران حرف زدی، میخواهم احساسات را نسبت به چند کلمه سؤال کنم که یکجوری به آن مربوط میشود:اول بگو با شنیدن کلمهء خانه چه تصاویر یا مفاهیمی به ذهنات میرسد؟ من وقتی به خانه فکر میکنم اول از همه سقف میآید توی ذهنم و چند تکه چوب.
با یک نگاه کلی به کارهای تو میتوان فهمید که در نقاشیهایت تحت اگر هنرمند در چهارچوبهایی که نظام آکادمیک به او یاد میدهد بماند،از حماقت خودش است.
ولی اگر هنرمند در چهارچوبهایی که نظام آکادمیک به او یاد میدهد بماند،از حماقت خودش است."