خلاصة:
سازمان تولید سفال یکی از متداولترین سازمانهای تولید در استقرارها و جوامع باستانی است.این سازمان از سادهترین تا پیچیدهترین ساختار را می تواند شامل شود.برای شناسایی ساختار و عملکرد این سازمان باید از تمام مراحل و عوامل تشکیلدهنده و موثر بر آن آگاهی یافت:مواد خام اولیه، تکنولوژی تولید،میزان تقاضا و مصرف،امکان مبادله یا تجارت و پراکنش سفال. شناخت سنتهای به کار رفته در ساخت سفال،یکی از عوامل بسیار سودمند در پدیدارشناسی فرهنگی و تکنیکی است.باستانشناسان،انسانشناسان،قوم باستانشناسان،فیزکدانان،شیمیدانان و زمینشناسان هرکدام به نوعی از مطالعه سفالها استفاده میکنند. نوشتار حاضر حاصل تنظیم و تدوین پارهای از آراء شماری از باستانشناسان صاحبنظر در باب جنبههای باستانشناختی تولید و پراکنش سفال است و به قصد پر کردن خلاء موجود در ادبیات باستانشناسی ما فراهم گردیده است.از اینرو اشاراتی است کوتاه بر مراحل و عوامل موثر بر(تولید،آمادهسازی،شکل دهی،پخت سفال و ساختمان کورهها در ایران و خاورمیانه،تولید استاندارد سفال،پراکنش سفال،مبادله و تجارت آن)و در برخی موارد همراه با ذکر نمونههای باستانشناختی و قوم باستانشناختی.
ملخص الجهاز:
"برای مثال چه ارتباطی میان تکنولوژی کورههای پیچیده و تولید حرارت بالا در آنها وجود دارد؟آیا میان ابداعات تکنیک و صنایع گوناگون تأثیرات متقابل وجود داشته،به گونهای که بتواند بر طرح و نقشه کورهها اثر بگذارد؟زمینههای اقتصادی و اجتماعی در سفالگری با کورههای اولیه چگونه بوده است؟تولید سفال چگونه سازماندهی می شده؟آیا تقسیم کار نیز وجود داشته است؟ تجزیه و تحلیل عملکرد کورههای صنعتی باید هم براساس بررسی وضعیت ساختمانی آنها و هم با توجه به دیگر یافتههای تشخیصی باشد.
اتاقک احتراق این کوره به طور کامل درون زمین قرار داشته و یک لایه از خشت دیواره اتاقک پخت سفال نیز باقی مانده و نشان میدهد که آتش از سراشیبی کانال سوخت با دو زبانه کوچک به اتاقک احتراق وارد میشده است و با توجه به اینکه اتاقک احتراق از بالا به پایین عریضتر بوده، «دلفوس و هسه»حدس میزنند که دارای پوشش گنبدی بوده است.
شاید بتوان برآیند مطالب عنوان شده در ارتباط با اهمیت مرحله پخت سفال و نقش کورهها را در سازمان تولید سفال بدین ترتیب بیان نمود:1-شاید بتوان حدس زد که وجود کورههای روباز(به تنهایی)در یک منطقه، نشاندهنده جوامع سادهای هستند که هنوز حرفههای تخصصی در آنها شکل نگرفته است.
نکته دیگر در ارتباط با نقش زنان در تولیدات خانگی با حداقل امکانات تکنولوژیک و نقش مردان در ارتباط با کارگاهها و استفاده از چرخ و کوره است،زیرا که مطالعات قومنگاری تمایزات این شیوهها را براساس جنس افراد و یا تکنولوژی بکار رفته،تأیید نمیکند (Rice 1987:187-8) مطالعات نشان میدهند که تولیدات انبوه از تولیدات خانگی قابل تفکیک هستند و در پاسخ به افزایش تولید و تخصصپذیر حتی درون فعالیتهای خانگی نیز تمایزاتی شکل میگیرد."