ملخص الجهاز:
"خوب به خاطر دارم اولین باری که مادر میز را نصب و با شادمانی جعبهی قطعات مقوایی را روی آن خالی کرد من فقط 3 یا 4 سال داشتم و علت آن همه شوق و شادی او را درک نمیکردم.
آنجا بود که فهمیدم شاید برای برنده شدن در بازی زندگی،لازم باشد که بیقید و شرط،عاشق بازی باشیم!زندگی همهی قطعههای تیره و روشن را در اختیار ما میگذارد.
این وقایع غمانگیز هم،نظیر آن قطعههای تیره اگرچه مایهی رنج هستند،ولی خود بخشی از حقیقتی بزرگترند!چه بسا تصاویری در زندگی وجود داشته باشند که برای نمایان شدن آنها ناگریز بایستی قطعات تیره و تار را نیز همچون موهبتی پذیرا شویم.
شادمانی بخشی از عشق بیقید و شرط نسبت به زندگی است و نه توقع برآورده شدن تمام خواستهها و انتظارها!شادمانی اینکه همهچیز را در مجموع بپذیریم و همیشه در صحنه حاضر باشیم تا با هر اتفاقی که در راه راست روبهرو شویم."