ملخص الجهاز:
"هنرمند ما عزم سفر شد و سراسر کشور را روستا به روستا،جنگل به جنگل به دنبال چنین شخصی گشت و عاقبت،پس از مدتهای مدید با چوپانی در کوهستان برخورد کرد که آن معصومیت و درخشش را در چشمانش داشت،با چهرهای که نشانی از وطنی آسمانی در آن نقش بسته بود.
تجربهاش در زندگی به او نشان داده بود که تمام انسانها موجوداتی الهی نیستند و اهریمن نیز در آنان وجود دارد.
آیا میتوانیم در رشد دادن الوهیت در خود توفیق یابیم؟ آیا میتوانیم مانند آن نقاشی باشیم که از نور الوهیت میدرخشید؟این چگونه میتواند انجام شود؟ چه تعداد از انسانها چیزی را که باقی است میشناسند؟چند نفر از انسانها وارد معبد الهی میشوند؟ به نظر میرسد که آنچه در زندگی انسانها رخ میدهد،دقیقا عکس این است.
تنها اشتیاق در وجود انسان این است که چگونه از فانی بودن به جاودانگی برسد.
تنها در این صورت است که انسان به الوهیت رهنمون میشود."