ملخص الجهاز:
"نظریهء ژانر برای اثبات خود،نیازمند فیلمی است که بیانگر یک ژانر کلاسیک و ناب باشد،ولی چنین فیلمی نمیتواند وجود داشته باشد بااینحال با توجه به خصوصیات مشترک فیلمهای معاصر(ترکیب علمی، رمانش و وسترن در یک فیلم)و نقدهایی که مرتبا در مورد آنها انتشار مییابد(این خصوصات به موضوع روز نشستها و نشریات بدل شدهاند)به نظر میرسد که این ژانر آنقدر ساختارهای خود را تقلید،تکرار و از نو با یکدیگر ترکیب میکند که آنچه اغلب حاصل میشود،با هیچ الگویی قابل تطبیق و تعریف نیست.
دوبارهسازی داستانهایی که لزوما قبلا ساخته شدهاند، افزایش یافته و بدل به نوعی پرحرفی اغراقآمیز شدهاند و این امر نشانهء توان نهفتهای است که شاید همیشه در ژانر وجود دارد،ولی معنای آن،چیزی است که جیم کالینز(در مورد فیلمهای وسترن)اینگونه بیان میکند:«آگاهی خاص از یک فرهنگ چندگونه»،درحالیکه بسیاری از داستانهای معاصر و آن چندگونگی تاریخی را به کار میگیرند،ژانرهای معاصر،اغلب به طرز آزاردهندهای آنقدر خود را تکرار میکنند که هرگز نمیتوانند به یک سنت مردمی بدل شوند-در هر دو مورد،سازوکارهای استانده تحلیل و تفسیر تغییر جهت میدهد و متوجه تنوع مخاطبانی میشود که این سازوکارها را به کار میگیرند.
اگر بانی و کلاید بر مبنای یک گزارش واقعی ساخته شده،درستتر آن است که بگوییم این فیلم،گزارشی است واقعی از نگاهی جدید متعلق به دههء شصت که تاریخ را به تصویر میکشد تا هر فرهنگی هویت خود را حفظ کند و از بازگشت دورانهای خوفناک تاریخی جلوگیری کند(بانی و کلاید مثل بسیاری از فیلمهای دیگر آن زمان،سعی دارد مسایل سیاسی و اجتماعی را با فرمهایی بیان کند که گرایشهای هیستری گونهء آنها سبب میشود در ارتباط بین ژانرها و تاریخ اغراق کند)."