ملخص الجهاز:
"مسعود آریایینیا* پایان تاریخ یا بازگشت بحرانهای لیبرالیسم خاتمه جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق و شوروی،الهامبخش ایدهء«پایان تاریخ و آخرین انسان»به فرانسیس فوکویاما شد و وی متأثر از فلسفه تاریخ و انسانشناسی هگل و نیز اندیشه نیچه درباره«فراانسان»،مدعی است که روند ترقی و پیشرفت تاریخ،در نظام لیبرال دموکراسی،به اوج و نهایت خود رسیده است و به تعبیر بهتر،تمامیت وجود آدمی در این نظام،ظهور و بروز یافته است.
فوکویاما در سراسر کتاب خود به تکرار همین اندیشهها و آرای فلسفی در باب تاریخ و ماهیت جهان جدید میپردازد و در واقع،درصدد ربط دادن سیر تاریخ نیاز به شکوه و احترام به عصر حاضر برمیآید انسانهای خوب،آزادترین و انسانترین موجودات هستند کسانی چون انقلابیون کشور رومانی که بر چائوشسکو شوریدند و دانشجویان شجاع چینی که در میدان تیان آنمن در برابر ارتش ایستادگی کردند و مردم لیتوانی که به خاطر استقلال خود،علیه مسکو جنگیدند و مردم روسیه که از پارلمان و رییسجمهور خود دفاع و حمایت کردند.
وی کتاب خود را با این امیدواری به پایان میبرد که حوادث چند دهه گذشته،متضمن این معنا باشد که«ایده یک تاریخ جهتدار و جهانی که به لیبرال دموکراسی ختم میشود،برای مردم قابل قبول و پذیرفتنیتر شود و بنبست نسبیتگرایی در تفکر مدرن شکسته شود.
»61این وضع با اظهارات غیر تاریخی نیچه درباره آزادی در عصر حاضر که موجب تمایز آمریکاییها از اروپاییها میشود،آغاز میگردد و به یک موضع فراتاریخی بسط مییابد و این،موضع ابرمرد است؛احساس دریاگونهای از دانش که بر آن تسلط یافته و آن را پذیرفته است اتکا به این میراث و بهرهمند شدن از آن،موجب برخورداری از آزادی عمیق،و ژرف آدمی میشود و معنای این آزادی،«استخدام تاریخ برای غایات زندگی است."