ملخص الجهاز:
"بدون پشتگرمی به حمایت شوروی،هرگونه اقدام نظامی سوریه علیه اسراییل میتوانست موجت به مخاطره افتادن اهداف استراتژیک سوریه-و بویژه دسشق که در تیررس ارتش اسراییل قرار دارد-گردد ازاینرو از فروپاشی شوروی از توان و قدرت نظامی سوریه برای اقدام به جنگ با اسراییل به شدت کاسته شده است.
تحولات منطقهای و پیامدهای آن در دهه 09،خاورمیانه شاهد وقوع دو رویداد مهم بوده که هر دو تا حدودی محصول تحولات سابق الذکر است:اولین رویداد،وقوع جنگ خلیج فارس در سال 1991 است و دومی،روند صلح اعراب و اسراییل است که به حصول موافقتنامههای صلح بین اسراییل، اردن و تا حدودی فلسطینیها،آغاز مذاکرات صلح با سوریه و پیشرفت قابل توجه در روابط اسراییل با اغلب کشورهای عربی منجر شده است.
اصل محوری این مکتب و رهیافت،این است که در یک نظام بین الملل آنارشیک-که هیچ قدرت رسمی که تضمینکننده بقا و موجودیت یک کشور باشد وجود ندارد-دولتها بر آن هستند که به جای اتکا به تضمینهای بیرونی-مانند موافقتنامههای صلح، پیمانهای دفاعی یا برنامه کنترل تسلیحات-برای حفظ بقای خویش برتوان نظامی خود اتکا کنند.
بعد از 05 سال ستیزه و خصومت با جهان عرب،موافقتنامه صلح با سوریه که در آینده نزدیک به نتیجه میرسد،مرحله دوم از انقلاب صهیونیستی به نتیجهء موفقیتآمیز خود رسیده است و این به معنای آغاز مرحله سوم تاریخ اسراییل است که به صورت کاهش تهدیدهای خارجی و عادی شدن روابط اعراب اسراییل تبلور مییابد.
به نظر میرسد متعاقب صلح،دو تحول به وقوع بپیوندد:یکی اینکه تهدید و هراس سابق مبنی بر هجوم گسترده و همه جانبه اعراب علیه اسراییل تا حدود زیادی رنگ میبازد که این خود نتیجه کاهش انگیزه اعراب برای پیشقدم شدن در حمله به اسراییل است."