خلاصة:
در پژوهش حاضر،اندیشه سیاسی آمریکا در رابطه با پارادایم نظام جهانی جدید و مناطقی از سرزمینهای عربی بررسی شده است.هدف اولیه ارایه راهحلی است که اندیشه سیاسی آمریکا میتواند در زمینههایی که از برمیخیزد،شناسایی کند.بزرگترین خطوط استراتژیکی که رابطه آمریکا را با سایر کشورهای جهان ترسیم میکند از موقعیت قدرت ناشی میشود.براساس این اندیشه،آمریکا به گسترش و تحکیم اصل برتری خویش میپردازد.نظر به گستردگی بحث،در نوشتار پیشروی،ترجیح داده شد که به آن بخش از اندیشه سیاسی آمریکا که نمایانگر جنبههای اصولی اندیشه آمریکاست اشاره شود که مهمترین آن نقش لیبرال دموکراسی در سیاست خارجی آمریکا و بیان دیدگاههای لیبرالیستی و رئالیستی میباشد.آنگاه اهداف و منافع بنیادینی که آمریکا درباره منطقه خاورمیانه و به ویژه منطقه عربی،احراز کردهاند را از نظر گذراندهایم.در پایان نیز مفاهیم استراتژیکی بنیادین حاکم بر منطقه عربی،آنگونه که نگرش آمریکایی به آن معطوف است-مورد بررسی قرار میگیرد.
ملخص الجهاز:
"به عبارت دیگر،اندیشه سیاسی حاکم آمریکا،ناظر به حفظ وضعیت موجود یا بهبودی و جایگزینی آن به شکلی نوین است که از استحکام بیشتری برخوردار باشد،به گونهای که ایالات متحده بتواند قدرتهای سیاسی دیگری را در اختیار بگیرد،هرچند این امر به ضرر روند دموکراسی شدن باشد!12 دواندیشه«جمهوری»و«دموکراسی»در یک نکته باهم اتفاق دارند و آن،باور لزوم تحکیم چارچوبهای بین المللی و اجازهء فعالیت به آن،جهت ریشهکن ساختن هرگونه تحول سیاسی و نظامی است که سبب تجدیدنظر در منافع موجود میشود و از آنجا که وظیفه امنیت بین المللی به تنهایی بر عهده یک دولت نیست و نیاز به مؤسسات و پایگاههای سیاسی دارد-که از لحاظ بین المللی بر آن اجماع شده است-بنابراین،مؤسسات بین المللی،نقش استراتژیکی ایفا میکنند.
22مسئله پایبندی به سازمان ملل،سبب شد که موضوع دیگری در میان جمهوریخواهان محافظهکار مطرح شود که به طرح این پرسش میانجامد:«چه کسی موازین مداخله سیاسی و نظامی را در بحرانهای بین المللی تعیین میکند و از کدام خاستگاه؟»این مسئله،کمی پس از مداخله سازمان ملل در سومالی مورد بحث قرار گرفت و در این راستا،بابدول،امتزاج میان اهداف خالص بین المللی و منافع ایالات متحده را هشدار میدهد و خواستار تفکیک میان آرزوهای ایالات متحده و تمایلاتش میشود:اما هدفی که همه موافق با آن هستند و حائز نخستین جایگاه در تحلیلهای سیاسی است همان حفظ برتری آمریکا است.
گفتنی است که بیشتر کشورهای در محاصره به اعراب یا محیط اسلامی آن وابستهاند و اینکه شدید اللحنترین رویکرد به سمت عراق بوده است و این ویژگی محوری خاورمیانه در ترسیم مجدد خطوط فاصل ژئوپولیتیک آشکار میشود؛زیرا خاورمیانه،منطقهای است که تلاش سیاسی-نظامی قابل ملاحظهای در آن صورت میگیرد و تاکنون،چالشهای بسیار جنگ سرد را به خود دیده و تا حد زیادی،انطباق آن بر هیچ منطقه دیگر جهان درست نخواهد بود."