ملخص الجهاز:
"هنگامی که من تعریف بوید-بارک(7791،ص 711)از امپریالیسم رسانهای را برمیگزینم -یعنی«فرآیندی که به موجب آن مالکیت،ساختار،توزیع یا محتوای رسانهها در یک کشور بهطور منفرد و یا جمعی تابع فشارهای قابل ملاحظه خارجی از جانب منافع رسانهای یک کشور یا کشورهای دیگر است بدون آنکه کشور تحت فشار دارای نفوذ متقابل و متناسب باشد»-میتوانم براساس تأملاتی که در خصوص اندیشههای گالتونگ(0891)انجام دادهام، چهار سازوکار امپریالیسم را تشخیص دهم:استثمار،نفوذ از طریق یک سرپل(یعنی نخبگان پیرامون)،تفرقهافکنی و به حاشیه کشاندن درحالیکه استثمار علت نابرابری در این جهان شمرده میشود،سه سازوکار دیگر را میتوان عوامل پشتیبانیکننده تلقی کرد که همه آنها به یک اندازه ضروری نیستند به عبارت دیگر،تأثیر آنها میتواند مستقیم یا غیرمستقیم،ذهنی یا عینی باشد.
برخلاف دیدگاههای اقتصادگراتر و سیاستگراتر پارادایمهای نوسازی و وابستگی،تفکر اصلی در پارادایم سوم این است که مسیر جهانشمولی برای رسیدن به توسعه وجود ندارد یعنی اینکه توسعه را باید فرایندی یکپارچه،چندبعدی و دیالکتیکی تلقی کرد که میتواند در هر جامعهای متفاوت باشد.
دیدگاه مزبور بر این باور است که به دلیل اینکه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و مسائل کشورهای در حال توسعه با یکدیگر متفاوند،تکنولوژی موجود در غرب برای جوامع جهان سوم مناسب نیست.
بهطور کلی،افکاری که پارادایم نوسازی برپایه آنها بنا شده-رشد اقتصادی،برنامهریزی متمرکز و این اعتقاد که توسعه نیافتگی در علل عمدتا داخلی ریشه دارد که میتواند توسط کمک خارجی(تکنولوژیک)حل شود-همچنان در میان آژانسهای توسعه وابسته به سازمان ملل متحد،بانک جهانی و غیره و نیز شرکتهای فراملیتی و بسیاری از دولتها رواج دارد."