ملخص الجهاز:
"یعنی محقق مطالعات قرآنی امروز باید به ادبیات موضوعی که میخواهد درباره آن پژوهش انجام دهد،مسلط باشد و بتواند پرسش خود را ذیل این ادبیات مطرح کند و اگر کسی بخواهد پژوهشی انجام دهد که 100 سال پیش هم درباره آن کار شده و مکرر به آن پاسخ داده شده و به جوابهایی که دیگران دادهاند چیزی نیفزاید یا روش جدیدی در پاسخ به آن پرسش به کار نبندد،باز هم باید بگویم که یافتن پرسش در مطالعات قرآنی امر دشواری است زیرا ذهن ما به آن عادت نکرده است.
اما درباره نوع اخیر پژوهش قرآنی باید بگویم،آیا خروجی چنین کاری،میتواند پژوهش قرآنی تلقی شود؟به عبارت دیگر آیا باید فعالیتهای قرآنی را 2 سنخ کرد؛یک سنخ که پژوهش قرآنی محسوب میشود و دیگری که شایسته نامگذاری به پژوهش نیست و یا اینکه پژوهش قرآنی یک طیف از فعالیتهای قرآنی را دبر میگیرد از قوی تا ضعیف؟یعنی اگر کسی مسئلهای در پژوهش خود نداشته باشد، پژوهش قرآنی محسوب نمیشود؟ کریمینیا:چرا این نوع کار هم،پژوهش قرآنی است ولی یک قرآنشناس غربی وقتی چنین کاری میکند با آنچه یک مسلمان انجام میدهد یک تفاوت اساسی دارد.
خردنامه اگر بخواهم بحث را تا اینجا جمعبندی کنم به نظر میرسد هر دو بزرگوار در این موضوع اتفاقنظر دارند که تفکیکی بین مطالعات قرآنی و رشته دانشگاهی آن وجود ندارد؛یعنی دانشجو وقتی در دانشگاه درس میخواند قرار است ثمره این باشد که نهایتا بتواند مطالعه قرآنی انجام دهد."