خلاصة:
نویسنده در این مقاله میکوشد زمینههای پیدایش و گسترش ادبیات را جستوجو کند و به سرچشمههای آن دست یابد و برای خواننده افق روشنی از ظهور و بروز ادبیات و مراحل شکلگیری آن،چه در ذهن و روان آدمی و چه در جهان برون و درون و ماوراء الطبیعه و ألوهیت،ترسیم نماید. بدیهی است که شکلگیری ادبیات به طور عام بر مبنای دیدگاه این مقاله،وابسته به ادبیات کودک به طور خاص است؛یعنی ازلیت ادبیات.کودک با خود حقایقی از ازل در ژرفای ضمیر ناخودآگاه آورده است و آن را در این دوره از حیات از لوح ضمیر به واقعیت بدل میکند،که از نشانههای آن یکی توانش زبانی و دیگر حافظهی همگانی انسانهاست.این سیر،در طول زندگی،از صفحهی ضمیر به واقعیت میپیوندد و راه تکامل را طی میکند.نویسنده در این بخش از مقاله به مرحلهی نخست شکلگیری ادبیات،یعنی دوران کودکی و ادبیات خاص آن میپردازد و در بخشهای دیگر،آن را پیگیری خواهد کرد.
ملخص الجهاز:
"نویسنده در این مقاله میکوشد زمینههای پیدایش و گسترش ادبیات را جستوجو کند و
بدیهی است که شکلگیری ادبیات به طور عام بر مبنای دیدگاه این مقاله،وابسته به
ژرفای ضمیر ناخودآگاه آورده است و آن را در این دوره از حیات از لوح ضمیر به واقعیت
است که در ملل دیگر نیز این پدیده را با نامهای
وجود داشته است.
وجود داشته است.
که هجای اول این واژه،ژن است که درونمایهای
از وجود هر انسان و موجودات دیگر است.
این واژه معادل پدر فارسی است و
یادآور پدر ما بعد الطبیعی افلاطون است.
1-1 اعتبار وجود چنین نیرویی است که
است که در ادبیات تظاهر میکند.
است:به نام خداوند جان و خرد
پدیدهای که در ذهن مقدر شده است تا انسان با (به تصویر صفحه مراجعه شود)
ارتباط)گردد و نیز بتواند بر نیروی اندیشهی خود
افراد نسبت به زبان خود که ممکن است در یک
اگر انسان به این من تعریف شده بیتوجه
این من را در ژرفای ضمیر ناخودآگاه باید
اندیشهی انسان خارج است و نمیتوان با زبانی
کردهاند خود جای تأمل دارد و اینکه چون داستان
2. در ادبیات کودک نیز وجود من درون در
است که دوست دارد«جان»را در وجود هر شییء
است و این از قابلیت من درون در دوران کودکی
نوعی در زندگی همیشه با انسان همراه است.
آن است که نظام دینی در تطور خود از اعتقاد به
بسیاری از جوامع این اعتقاد وجود دارد که یک
ناهید(فرهنگ معین)آشکار است و چون از بدو
این خود اثباتی است برای اینکه
از نیروهای تشکیلدهندهی انسان است."