خلاصة:
در این مقاله با مقایسه دیدگاههای صاحبنظران علوم بلاغی و تعریفهایی که از آنان، به ویژه از سکاکی، بر جای
مانده است با نظرات و مدلهای ارتباطی که توسط بنیانگذاران دانش ارتباطات در قرن بیستم ارائه گردیده در مییابیم که
این دیدگاهها بسیار به یکدیگر نزدیکاند و عناصر اصلی مدلهای ارتباطی مانند: پیام دهنده و پیام گیرنده و پیام و حتی
ابزار پیامرسانی در تعریفهایی که از دانش بلاغت ارائه گردیده یافت میشود. افزون بر این با تأمل در دیدگاههای
متقدمان به این نتیجه میرسیم که آنچه تا قرن هفتم و هشتم در زمینه بلاغت عرضه شد، میتوانست منشأ شکلگیری
دانش ارتباطات باشد و دانش بلاغت از استعداد کافی برای ورود به عرصههای جدیدی چون ارتباطات بر خوردار بود.
اما چرا دانش بلاغت در مسیر تحول خود متوقف گردید و دانش ارتباطات قرنها پس از سکاکی و بیارتباط با
پیشرفتهای مسلمانان در دانش بلاغت، توسط اروپائیان پدید آمد؟ این سؤال در حد مجال مقاله بررسی شده و
پاسخهایی در خور آن داده شده است.
ملخص الجهاز:
بحث پیرامون عناصر ارتباط خود بحثی مستقل است که ما در این سطور قصد طرح آن را نداریم بلکه میخواهیم به این نکته بپردازیم که میان مدلهای ارتباطی که در قرن بیستم بر اساس مدل ارسطو طرح گردید و زیر بنای دانش ارتباطات قرار گرفت و تعریفهایی که از دانش بلاغت ارائه شده، بویژه دیدگاههای سکاکی در مفتاح العلوم و شروح و تلخیصهای آن چه رابطهای وجود دارد.
به علاوه به اقتضای زمان نظریههای ارتباطی و مباحث مربوط به آن با تقسیمات و عناوین متفاوت از آنچه در علم بلاغت وجود دارد و به شیوهای نو عرضه میگردد و البته پیشرفتهای به دست آمده در زمینه ارتباطات با آنچه سالها پیش در علم بلاغت مطرح شده قابل مقایسه نیست و اصولاً این مقایسه منطقی به نظر نمیرسد، ولی با در نظر گرفتن عامل زمان و ارزیابی هر یک از این دو دانش در ظرف زمانی مربوط به خود به نظر میرسد که آنچه دانشمندان اسلامی و صاحبنظران علوم بلاغی تا قرن هفتم هجری مطرح ساختند، علاوه بر همانندی و ارتباط تنگاتنگی که با تئوریها و نظریههای اساسی علم ارتباطات در قرن بیستم دارد، نظریات و دستاوردهای آنان نسبت به زمان خویش نیز بسیار مترقی بوده است.