خلاصة:
در این مقاله پس از بررسی و نقد دو دسته رویکرد عمده هرمنوتیکی برای تأویل متن، روشی برای تأویل اشعار
نمادین نیمایوشیج ارائه شده است. این دو دسته رویکرد عمده عبارتند از:
الف: رویکردهایی که توجه خاصشان به فردیت و ذهنیت مؤلف است و به معنای نهایی، اصلی و قطعی و نیز کشف
«معنای نهایی» متن معتقدند، ضمنا دانستهها و شرایط خواننده در حال حاضر را برای تأویل، زیان آور میدانند.
ب : رویکردهایی که اصالت را به متن و یا خواننده (تأویل کننده) میدهند و معتقد به معنای نهایی و اصلی و قطعی
متن و یگانه تأویل صحیح نیستند و دانستهها و شرایط تأویل کننده در حال حاضر را از شرایط تأویل میدانند.
روش ارائه شده برای تأویل اشعار نمادین نیما در واقع، تلفیقی است با اندکی تعدیل، از دو دسته رویکرد بالا. در
پایان مقالهاش "هست شب" نیما در چارچوب روش یاد شده تأویل شده است.
ملخص الجهاز:
این دو دسته رویکرد عمده عبارتند از: الف: رویکردهایی که توجه خاصّشان به فردیّت و ذهنیّت مؤلّف است و به معنای نهایی، اصلی و قطعی و نیز کشف «معنای نهایی» متن معتقدند، ضمنا دانستهها و شرایط خواننده در حال حاضر را برای تأویل، زیان آور میدانند.
تأکید بر معنای مورد نظر مؤلّف (به قول دیلتای، نیّت مؤلّف)، به معنای چیزی که مؤلّف در سر داشته و غرضش از نگاشتن متن، ابلاغ آن به دیگران بوده است، و نیز معنای اصلی، قطعی و نهایی متن (آن طور که شلایر ماخر و دیلتای و هرش معتقدند) شاید در مورد متون مقدّس، علمی، فلسفی و تاریخیِ صِرف، قابل توجیه باشد، امّا در مورد متون ادبی ـ هنری، بویژه شعر، به مفهومِ خاصّ آن، غیر قابل پذیرش است؛ چه، در آفرینشِ شعر، علاوه بر آنچه شاعر، به طور خاصّ در سر دارد ـ اگر داشته باشد ـ موارد زیر نیز کم و بیش دخیلند: الف ـ تخیّل ب ـ احساس و عاطفه پ ـ هنرپردازی (پرداختن به جنبههای زیبایی شناختی، از قبیل تصویرگری، استفاده از انواع مجاز، استعاره، وارونهگویی، نقیضگویی و ...
خاصّی است، و بخصوص، اگر ابراز میدارد که از شعر به عنوان وسیلهای برای ابلاغ پیام استفاده میکند، کنکاش در معنای اصلی و نهاییِ متن، کاوش و پنداری بیهوده و بیمورد است؛ زیرا خواننده را به جای لذّت بردن از معانی متعدّدی که میتواند از متن دریابد، به تجسّس در زندگی شخصی مؤلّف وامیدارد ـ چیزی که اصولاً نباید اهمیّتی برای خواننده یک اثر ادبی داشته باشد.