خلاصة:
مقایسه و بررسی ادبیات جهان یکی از علل نزدیکی فرهنگها و آگاهی از اندیشههای مردم است که کمک زیادی به تفاهم و دوستی میان اندیشمندان اقوام مینماید.بنابراین در این مقاله سیمای تراژیک دو سردار بنام یعنی بهرام چوبینه و مکبث از دیدگاه فردوسی و شکسپیر بیان شده است و وجوه مشترک و مختلف آنها مورد بررسی قرار گرفته است. در این دو داستان هردو سردار جان خود را فدای بلندپروازی و جاهطلبی مینمایند.سایهء سرنوشت حتمی بر همهء حوادث سایه افکنده است گویی که هر دو سردار به سوی سرشتی غیر سرشت انسانی خویش کشیده میشوند ولی در عین حال در انتخاب مسیر آزادند.
ملخص الجهاز:
مکبث که با این اعمال شیطانی هم خواب خوش و راحت را از دست داده است هم یارانش را،با نگرانی از آینده برای یافتن موجودات غیرانسانی راهی بیابان میشود سرانجام در غاری آن موجودات جادوگر را به همراه ارواح پلیدی که در دیگی وحشتناک قرار دارند مشاهده میکند.
در این موقع بهرام با طرح نقشهای،در ری سکه به نام خسرو پرویز میزند و خود را مطیع او میداند و با ارسال نامهای برای هرمز علاوهبر ذکر خدمات خویش پسرش خسرو را رسما شاه ایران میخواند.
در شب نبرد،با نقشهء بندوی،بنابر پناه دادن خسرو به سپاهیان بهرام است که سپاهیانش او را ترک کرده و بهرام با سپاه اندکی به همراه سرداران خویش به سوی خاقان چین میگریزد.
ولی با شنیدن خبر خلع هرمز و کور شدن او این بار به بهانهء انتقام گرفتن از خسرو درصدد رسیدن به پادشاهی ایران است که این خیال با گریختن خسروبهروم برای بهرام محقق میشود.
بهرام برای دستگیری خسرو،سرداری را میفرستد ولی خسرو با نیرنگ بندوی موفق به فرار از دست او میشود و خود را به روم میرساند.
ملکم فرزند دنکن با کمک گرفتن از پادشاه انگلستان و به همراه تعدادی از سرداران وفادار چون مکدوف به سوی مکبث حرکت مینماید و سرانجام در نبردی سخت بر او پیروز میشوند.
از طرفی خسرو پرویز هم به کمک سپاهیان روم با بهرام نبرد میکند گرچه در نبرد اول سپاه روم شکست خورده فرار میکنند و خود خسرو هم از مقابله با بهرام ناتوان است ولی با کمک سروش از دست بهرام میرهد و سرانجام با نیرنگ بندوی سپاهیان بهرام او را ترک مینمایند.