ملخص الجهاز:
"پرسش:چگونه با آدورنو و مکتب فرانکفورت آشنا شدید؟تاثیر این آشنایی بر شکلگیری فلسفه شما چه بود؟آیا به لحاظ فلسفی هنوز خود را به فکر آدورنو نزدیک احساس میکنید؟ پاسخ:در زمان تحصیل در بن،تصادفا با کتابهای تاریخ و آگاهی طبقاتی اثر لوکاچ و دیالکتیک و روشنگری اثر هورک هایمر و آدورنو،آشنا شدم.
پرسش:آیا میتوان گفت که با«نظریهء کنش ارتباطی»،شما،پس از کنار گذاشتن الگوی شناخت متافیزیک اواخر دههء 06 و اوائل دههء 07،محیط یک دایره را پیمودید و با مفهوم گستره همگانی به نقطهء آغاز رسیدهاید؟ پاسخ:درست است؛من در نظریهء«کنش ارتباطی»و بیش از آن،در کتاب واقعیتگرائی و اعتبار حقوقی از گرایشهای قدیمی استفاده کردهام-البته در چهارچوب نظریهء تبادل نظر که خود برپایهء بررسیهایی در زمینه فلسفه زبان استوار است.
فکر میکنید که در جوامع دموکراتیک مدرن میا کلیگرائی (universalism) و فردگرائی تباینی وجود دارد؟ پاسخ:در مورد عدالت سیاسی و اخلاق،«کلیگرائی»به این معنی است که فقط آن قوانینی معتبر هستند که،در صورت اجرای آنها،برای همه بهطور مساوی منفعت داشته باشند.
بدین ترتیب عقل دیگر در محتوای یک نظم کهن یا در اندیشههای از پیش (به تصویر صفحه مراجعه شود) تعریف شده جای نمیگیرد،بلکه فقط در ارتباطی موجودیت مییابد که ما باید با یکدیگر برقرار کنیم تا بتوانیم گفتگوی آزادانه را جانشین زورگوئی و قتل سازیم و در دموکراسی همین نظریهء گفتوگو است که درک این مسئله را آسان میسازد که همخوانی در مورد روشها(مثلا در مورد اهمیت قاعده رای اکثریت)چگونه وجود تعداد زیادی از عقاید مختلف را ممکن میسازد،عقایدی که هرکدام از هویتهای متفاوت بتوانند در کنار یکدیگر همزیستی کنند."