ملخص الجهاز:
"اهمیت مسأله زمانی روشن می شود که بدانیم تاکنون به جز کسروی, هر آن که درباره سید محمد بن فلاح مطلب نوشته و هرکس آرا و عقاید او را نقد کرده, کتاب کلام المهدی را رؤیت نکرده و بی آن که آن را مطالعه کرده باشد درباره مبانی اعتقادی ابن فلاح سخن گفته است و این یکی از اشکالات و ایرادات اساسی وارده به پژوهش های مزبور است, حتی کامل مصطفی الشیبی که پژوهش ارزشمندی در خصوص تصوف و تشیع ارائه داده است و محمدعلی رنجبر در ایده کلی متأثر از پژوهش اوست, بی آن که کتاب کلام المهدی را خوانده باشد عقاید ابن فلاح را تشریح کرده است.
مؤلف محترم پس از رد مهدویت ابن فلاح, دیدگاه و اظهارنظر کسروی را این چنین به نقد می کشد: (متأسفانه احمد کسروی که آغازگر مطالعه جدی در این موضوع بود و برای نخستین بار گوشه هایی از کلام المهدی را در برابر دیدگان پژوهشگران قرار داد چنان جانبدارانه سخن می راند و با قطعیت ابطال و اثبات می کند که از همان آغاز راه, مانع ترویج منش انعطاف پذیری و نسبی گرایی لازم در گمانه زنی ها و داوری پژوهشی درباره مشعشعیان می شود).
در این جا چند اشکال را باید ذکر کرد, اول این که بهتر بود مؤلف گرامی همانند کسروی از لفظ (پارسی زبان) استفاده می کرد, زیرا امروزه ایرانی بودن را نمی توان با (پارس زبان) یکی دانست, نزدیک به نیمی از جمعیت کشور را مردم غیر پارس زبان تشکیل می دهند اما آنها ایرانی اند, دوم این که آنچه ابن بطوطه در خصوص ساکنان حویزه گفته, مربوط به یک قرن پیش از آن یعنی در قرن هشتم است."