ملخص الجهاز:
"اصطلاح فنی"عالم المثال"در زبان عربی را میتوان"عالم صور نوعی نخستین" نیز ترجمه کرد،مشروط بر اینکه دقت کنیم با اصطلاح دیگری اشتباه نشود،زیرا همین تعبیر در زبان عربی برای ترجمهء "مثل افلاطونی"(که سهروردی آن را برپایهء فرشتهشناسی زرتشتی تفسیر کرده است)به کار گرفته میشود،تنها با این تفاوت که وقتی تعبیر مذکور معادل مثل افلاطونی استفاده میشود تقریبا همیشه با قید مشخص"مثل افلاطونیه نورانیه"همراه است.
علاوهبراین باید بپرسیم؛ "واقعیت"این متفکران اشراقی سنتی چیست که نیل به اقلیم هشتم،ناکجاآباد را برایشان میسر میسازد؟آنها چگونه میتوانند عالم محسوس را بدون انفصال از واقعیت پشت سر مینهند؟یا به تعبیر بهتر، چگونه است که آنان فقط با انجام این کار به واقعیت حقیقی دست مییابند؟این امر متضمن وجود یک سلسله مراتب هستی ما مراحل بیشتری دارد.
بیگانهتر شده و بیش از پیش محکوم به تولید "داستان"خواهند شد؟ 2-آیا مجموعهء صور خیال و مناظر و مرایای این حکایت اشراقی بدون حقیقت ازلی،عینی و تقلیلناپذیر صورتهای مثالی که منشأ غیرعقلی داشته و ظهور ناگهانی آنها در جهان ما غیر قابل پیشبینی است،امکان وجود پیدا میکرد؟ 3-آیا این دقیقا همان اصل موضوع عینیت عالم مثال نیست که از سوی برخی افراد(هرمسیان43،کابالیستها53)وچ پارهای علایم رمزی(ماندالاها63)که تأثیری سحرآمیز بر صورتهای ذهنی دارند،بگونهای که به آنها واقعیت عینی میبخشند،به ما القا یا تحمیل میشود؟ مایلم برای آنکه به یکی از پاسخهای محتمل سؤال مربوط به واقعیت"عینی" موجودات فوق طبیعی و برخورد با آنها اشارهای شود،خواننده را به مکتوبی خارق العاده ارجاع دهم که در آن"ویلیه دو لیل-آدام"73جهرهء پیامبر مرموز را که چشمانی سفالین دارد توصیف میکند: «ذهن قادر است چهرهء او را ادراک کند."