ملخص الجهاز:
"»21 حکایت دوم عطار تمثیلی است زیبا بدین شرح: یک کلیچه[:قرص نان]یافت آن سگ در رهی ماه دید از سوی دیگر ناگهی ماه دید از سوی دیگر ناگهی آن کلیچه بر زمین افکند سگ تا بگیرید ماه بر گردون به تگ چون بسی تک زد ندادش دست ماه باز پس گردید و بازآمد به راه آن کلیچه جست بسیاری نیافت بار دیگر رفت و سوی مه شتافت نه کلیچه دست میدادش نه ماه از سر ره میشد او تا پای راه در میان راه حیران مانده گم شده،نه این و نه آن مانده31 شیخ خرقانی در بیان حال و کار عارف بیانی بس شگرف و موجز دارد که در آن دیگر مشخصههای حالت (به تصویر صفحه مراجعه شود) «حیرت»-علاوه بر هجوم و تسخیر-را نیز میتوان یافت: «مثل عارف مثل مرغی است که از آشیانه رفته بود به طمع طعمه،و نیافته.
غزل اول: اینچنین پابند جان میدان کیست؟ ما شدیم از دست این دستان کیست؟ عشقگردان کرد ساغرهای خاص عشق میداند که او گردان کیست؟ میدود چون گوی زرینآفتاب ای عجب اندر خم چوگان کیست؟ ماه همچون عاشقان اندر پیاش فربه و لاغر شده حیران کیست؟ چرخ ازرقپوش روشندل عجب روز و شب سرمست و سرگردان کیست؟ غزل دوم: یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید؟ یا نسیمی است کزان سوی جهان میآید؟ چه سماع است که جان رقصکنان میگردد؟ چه صفیرست که دل بالزنان میآید؟ چه عروسیست،چه کایین،که فلک چون تتقیست؟ ماه با این طبق زر به نشان میآید؟ چه شکارست که این تیر قضا پرانست؟ ور چنین نیست چرا بانگ کمان میآید؟ از حصار فلکی بانگ امان میخیزد وز سوی بحر چنین موج گمان میآید در ذکر ابو علی دقاق نقلی ژرف آمده است که در آن حرکت(دورانی)آفتاب نقشی اساسی دارد:«نقل است که آخر چندان درد در او پدید آمده بود که هرشبگاهی بر بام خانه شدی..."