ملخص الجهاز:
"درست است که دالامبر در تمام این قسمت از نوشتهء خود اصطلاح «فیلسوف»را مثل اغلب منور الفکران آن عصر،مترادف «دانشمند»به کار میبرد،ولی درعینحال نظر دارد که در همهء این تأملات،بعضی از جنبههای بنیادی امور شناخته نمیشود و در مورد موجودات،نوعی ابهام باقی میماند و فیلسوف به این جنبه وقوف پیدا میکند و بیشتر به عظمت خداوند پی میبرد و بدین نحو به لزوم و مفید بودن دین برای انسان تأکید دارد،خاصه که دین با اصول متداول اخلاق منافات ندارد،ولی به عقیدهء او قوانین اصلی را باید براساس قانون طبیعت به دست آورد که مقدم بر هر نوع قراردادهای احتمالی بعدی است.
او از هاروی و پاسکال و مالبرانش و بایل و چند نفر دیگر نیز نام میبرد و در انتها اسم لایب نیتس را میآورد و اعتقاد دارد که او از نیوتون و لاک حکمت کمتری داشته است،خاصه از این لحاظ که اکتفا به شکاکیت نکرده و خواسته براساس اصل«جهت کافی»جوابهایی برای بعضی از مسائل پیدا کند که به سهولت نمیتوان آنها را مقبول خواند و از نظریهء «هماهنگی پیشینهء بنیاد»نیز عملا نمیتوان نتایج قانعکنندهای به دست آورد و نگاه خوشبینانهء افراطی او به جهانی که او تصور میکند،در آستانهء تحقق آن قرار دارد؛ نه فقط بسیار دور از واقعبینی مینماید،بلکه در مواردی سادهلوحانه،و به نحوی مصادره به مطلوب به نظر میرسد."