خلاصة:
برخی محققان که راجع به ناصر خسرو سخن گفتهاند، زندگی این بزرگمرد را با توجه به فراز و فرودهایش به دورههایی تقسیم کردهاند. در اکثر این تقسیمبندیها، دورهی نخست، مربوط به زندگانی این شاعر سترگ پیش از دگرگونی فکری و تحول روحی است که در چهل و دو سالگی حادث شده است. در بیشتر آثاری که در شرح احوال ناصر خسرو تألیف شده، در مورد این بخش از دوران حیات شاعر، مطالبی که بیشتر بر سر زبانهاست چون شغل دیوانی، زندگی درباری، خوشگذرانی و بادهگساری و مطالبی پراکنده که از برخی اشارات شاعر در دیوان و سفرنامه، دریافت میشود، ذکر شده و بحث مستوفی و مجزایی در این زمینه صورت نگرفته است. از آنجا که این دورهی زمانی، تقریبا نیمی از عمر شاعر را در بر میگیرد و به قول آقای دکتر دبیرسیاقی در مقدمهی سفرنامه، دربارهی مبدأ اعتقادات ناصر خسرو باید بر اساس رفتار، اعمال، اندیشهها و سخنان بازمانده از دورهی اول و دوم زندگی او سخن گفت. (سفرنامه/26). لذا نگارنده بر آن شد با مطالعه برخی آثار شاعر چون دیوان و سفرنامه که در آنها خود گهگاه به وضع گذشته و احوال پیشین خود اشاره و گاه اعتراف میکند، با ارائهی شواهدی به ترسیم سیمای این شاعر گرانسنگ در دورهی نخست حیات بپردازد.
ملخص الجهاز:
"مــرا دیــد بـر مـرکبـی تنـــد و سـرکـش حکیـــمـی کـریــمی امــامـی هــمــامی چـــرا گــفـت کــایـن را لگـامـی نسـازی کـــه بـــا آن ازو نیــز نـــایــد دلامـــی ز هـــرکــس بجــستـم فسـاری و قیـدی بـــهـر رایــضـی نــیــز دادم پــیـامـــی نشـــد نـرم و نـاســود تــــا بــرنـکــردم بــه ســربــر مــراو را زعقــل اوســتامی کنـــون هـــر حکیــمی بـه اندیشه گویـد کــه هـــرگز ندیـــدم چنیــن نرم و رامی طمــع بــود آنکـــهم هــمی تاخت هر سو شـــب و روز با مـــن همـــی زد لطــامی (دیوان/15) ناصر خسرو، خدا را سپاس میگوید که این خصلت ناپسند در کهنسالی در او رو به کاستی نهاده است: صـــــد شــکـــر خـــداونــــد را که آزم کــم شـــد چــــو فــزون شـد شمار سالم (دیوان/323) 8-4- معتقد به باورهای رایج میان مردم واقعیت این است که آنچه ناصر خسرو در ابتدای سفرنامه، راجع به خود به رشته تحریر درآورده است، اگر چه چند سطری بیش نیست اما بسیاری از زوایای فکری و شخصیتی شاعر را آشکار میسازد از جمله آنجا که میگوید: «در آن روز قران رأس و مشتری بود ـ گویند که هر حاجت که در آن روز خواهند باری، تعالی و تقدس، روا کند ـ به گوشهای رفتم و دو رکعت نماز بکردم و حاجت خواستم ..."