توفان در شهر ما الأدب والفن

") در صحنهء آتش‌سوزی«قصر فراموشی»،حسین دانشور باید مرا که بیهوشم،روی دست‌هایش از میان آتش و زیر سقف‌ در حال فروریختن نجات دهد!هنگام تمرین این صحنه در فاصلهء دوربین و مسیر حرکت و افتادن یک تیر چوبی‌ آتش گرفته،دانشور سنگینی نه چندان بدن مرا دیگر نمی‌تواند تحمل کند. ضمنا چشم‌شان به در استودیو است!پس از خدا می‌داند چندمین بار تمرین ما،بالاخره به نظر می‌آید که‌ آمادگی برای زدن کلید هست،و به دستور ساموئل در ماشین روی حیاط استودیو به طرف خیابان پیروز باز می‌شود و شاگردان دعوت می‌شوند به سر صحنهء سیاهی لشگر جمعیت حیران از آتش‌سوزی مهیب،دیگر حتی در پلاتو نفس هم نمی‌توانیم بکشیم. بعدها که بهروز وثوقی در فیلمی با ساموئل کار می‌کرد به‌ او گفته بود که جزو آن جمعیت درس‌خوان خیابان پیروز بوده و در صحنهء آتش‌سوزی حضور داشته. روزی در استودیو مونتاژ آژیر فیلم توفان در شهر ما را در آپارات‌ می‌گذارند و بهروز صورتش را میان جمعیت صحنهء آتش‌سوزی به ساموئل نشان می‌دهد."