ملخص الجهاز:
"روز اول که ما در بیخبری بودیم،بعد از یک ساعت صف ایستادن)برای فیلم کوتاه در عصر جدید)،گفتند بلیت تمام شد و گیشه را بستند،شاید از صدتا،حدود ده الی پانزده بلیت فروختند(این چه برنامهریزی است که حدود نود درصد بلیتها پیشفروش است؟بعد بدون آمار دادن میگویند فروش گیشه هم داریم).
روز بعد ما دو سه ساعت قبل جلوی گیشه بودیم و جزو همان دهتای اول بلیت گرفتیم،داخل که رفتیم دیدیم بیشتر صندلیها خالی است،بعد فهمیدیم که دیروز هم همین منوال بوده،پرسوجو که کردیم گفتند از معاونت ارشاد گفتهاند بیشتر نفروشید!!!!آخر کسی نیست بگوید یا جشنواره نداشته باشیم یا اگر داریم دیگر این مسخرهبازیها چیست؟ همین دیگر:آخر نمیشد بهجای این کلمهء «مسخرهبازی»یک چیز دیگری بگذاری که آقای طالبینژاد یقهء ما را نگیرد؟بیخود نیست عاشق نوشتههای آقای افشار هستی؛چون نقدهایش پر است از اینجور کلمهها.
بد نیست در اینجا پارگراف اول گزارش ایشان از جشنوارهء فیلم فجر را با عنوان«سینمای ما به اکابر نیاز دارد»،برای استفادهء شما و سایر علاقهمندان بیاوریم: اصولا بر همهء آدمهایی که چیزی سرشان میشود واضح و مبرهن است که جشنوارهء امسال،بار دیگر ماهیت پوشالی و ذات واقعی سینمای قلابی ایران و آدمهای بیسوادش را«انعکاس»داد.
یک مشت آدم درجهء سه[احتمالا منظور (به تصویر صفحه مراجعه شود) آقای افشار درجهء یک است،چون ما در جشنوارهء امسال یاد گرفتیم درجهء سه بهتر از درجهء یک است] جمع شدهاند و صد سال فیلمهای غلطغلوط میسازند...
فوقش میشود مثل داستانهای برخی از نویسندگان «درجهء یک»که پشت یک نثر آنچنانی قایم میشوند و (به تصویر صفحه مراجعه شود) اگر از این لایهء صوری،از این جدار کاذب بگذری،چیزی آن طرف پیدا نمیکنی."