ملخص الجهاز:
"دلیل این ادعا این که با وجود رونق و رواج چشمگیر طرفداری از اندیشه و عمل اقتصاد مبتنی بر برنامه،بهویژه در دو دهه آغازین بعد از پایان جنگ جهانی دوم،خاصه در مجالس و محافل دانشگاهی،تحقیقاتی و روشنفکری بیشتر کشورها- اعم از پیشرفته و روبهپیشرفت-باز هم به مجرد فراهم شدن امکان مقایسه عملکرد دو شیوه اقتصادی،یعنی اقتصاد برنامهای که در آن کلیه تصمیمهای اقتصادی-اعم از تخصیص منابع،تولید و توزیع و حتی مصرف-توسط دولت انجام میپذیرد، با اقتصاد آزاد و جاری در کشورهای پیشرفته یا در آستانه صنعتی شدن و حتی در برخی از کشورهای رو بهپیشرفت،اندیشه موصوف رفتهرفته رنگ باخته و طرفداران اقتصاد برنامهای-و حتی کارگزاران حکومتی آنان و بیش از همه در کشورهایی که پیش از آن مبلغ اقتصاد متمرکز دولتی و مبتنی بر برنامه بودند-با پذیرش بیقیدوشرط اصول و مبانی اقتصاد آزاد، بهگونهای شتابزده راه پیوستن به جریان اقتصاد جهانی و حضور در صحنههای بین المللی مربوط را در پیشگرفتند و با برحذر ماندن از تهیه و تدوین برنامههای جامعی که پیش از آن نزد آنان متداول بود، توسعه صادرات در کلیه زمینههای ممکن را محور و راس امور قرار دادند،زیرا تنها فعالیتی که در توسعه اقتصادی متعادل میتواند محور قرار گیرد و متضمن و اساس برقراری تعادل در کلیه زمینههای تولیدی میباشد،همانا توسعه صادرات است."