خلاصة:
دکتر یورگن تودن هوفر (67 ساله) بیش از بیست سال است که مدیر یک سازمان اروپایی برایرسانههای عمومی است. وی از سال 1972 به مدت هجده سال نماینده حزب دموکرات مسیحی در مجلسفدرال آلمان و یک سیاستمدار محافظهکار بود. وی در سالهای اخیر و بعد از حادثه 11 سپتامبر و در پیسفرهای متعدد به کشورهای اسلامی و مشاهده ستم تاریخی استعمار بر این جوامع، از سیاست کناره گیریکرده و چند کتاب درباره افغانستان و کشورهای عربی نوشته و منتشر نمود که آخرین آنها «زید، چراآدمکش شدی؟» نام دارد.او با درآمد حاصل از دو کتاب پرفروش درباره جنگ در افغانستان و عراق، یک پرورشگاه برای کودکاندر افغانستان تاسیس کرد. همچنین کار تاسیس یک بیمارستان برای کودکان در کنگو توسط وی در حالاجراست. دکتر تودن هوفر تصمیم دارد درآمد حاصل از فروش کتاب «زید، چرا آدمکش شدی؟» را درخاورمیانه در جهت ایجاد یک پروژه اسرائیلی- فلسطینی برای آشتی این دو قوم و همچنین تاسیس یککمیته امداد برای کمک به کودکان به شدت مجروح و آواره عراقی صرف کند.نویسنده در آخر این کتاب، نظریات خود را در ده تز جمعبندی کرده است که حاصل آن در این مقالهارایه میگردد. هدف تودن هوفر در ارایه این تزها آن است که مشکلات ناشی از استعمار و ستم غرب را ازدیدگاه مسلمانان بیان کند. وی در این تحلیل اگر چه به دلایلی نتوانسته است دیدگاه واقعی خود را بهصراحت درباره اسراییل و خشونتطلبی صهیونیستها بیان کند و حتی در مواردی دچار ضعف و تناقضهم شده است ولی با نگاه جامع به این مقاله به راحتی میتوان دریافت که این نویسنده بیش از آن که از قومیهود (و نه صهیونیستها) تجلیل کند از مسلمانان و کشورهای اسلامی و حتی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله دفاع کردهاست که از این جهت کار او در خور ستایش است.
ملخص الجهاز:
به طور قطع تنها تعداد کمی از مردم عراق پیدا میشوند که بگویند: «چه وضعیتخوبی داریم: کشور ما ویران شد؛ بیش از یک میلیون عراقی کشته شدند؛ چهار و نیم میلیون انسان در حال فرارند؛ آمار مرگ و میر کودکان در مقیاس جهانی جزء بالاترین تعداد میباشد؛ برق و آب و داروبه ندرت وجود دارد؛ بیکاری و تورم از مرز 50% گذشته است؛ کسی جرأت ندارد وارد خیابان شود،ولی در نهایت جریان به نفع ما تمام شد، چون صدام از بین رفت.
ولی آیا افراد پشت صحنه جنگهای تهاجمی و خلاف حقوق ملل، تروریست و قاتل نیستند؟ آیاآنها مرتکب قتل سربازان خودشان نمیشوند؟ درباره 5000 انسان که توسط القاعده کشته شدند،صحبت میشود، ولی چرا درباره صدها هزار غیر نظامی عراقی که در جنگ تهاجمی «جورج دبلیوبوش» کشته شدند، سخنی گفته نمیشود؟ آیا معیارهایی که ما برای صدام حسین و «اسلوبودانمیلوسویچ» قائلیم، درباره سران دولتهای غربی صادق نیست؟ چرا فرهیختگان مغرب زمین حتیبه خود اجازه نمیدهند این سؤل را مطرح کنند که آیا نباید «جورج دبلیو بوش» و «تونی بلر» بهواسطه جنگی که بر پایه دروغ استوار بود، در برابر یک دادگاه جزایی بینالمللی قرار گیرند؟ آیا حقوقبینالملل برای مردم خارج از حوزه مغرب زمین اعتبار ندارد؟ چرا اصولا آنهایی که در جنگ پیروزمیشوند، در مقابل دادگاههای جنایت جنگی قرار نمیگیرند؟ در دلایل حکم دادگاه نورنبرگ علیه جنایتکاران جنگی نازی چنین آمده است: «راهاندازی یکجنگ تهاجمی بزرگترین جنایت بین المللی میباشد.
ولی آیااین کمبودها در بعضی از کشورهای غربی نیز دیده نمیشود؟ بی اطلاعی غرب نسبت به جهان اسلام نه تنها در سیاست غرب نسبت به ایران، بلکه درموضوعات خیلی پیش پا افتادهتری خود را نشان میدهد؛ برای مثال، در اروپا این طور جا افتاده استکه «روسری» چیزی نیست جز «پرچم جنگ» و نمادی است از «زن ستیزی».