خلاصة:
زمان یکی از کمیابترین منابعی است که در اختیار انسانها قرار گرفته است که تنها با مدیریت صحیح بر آن است که میتوان کارها را به طور سودمندانه و آگاهانه هدایت کرد. همه افراد به خصوص مدیران نیازمند به مدیریت صحیح بر وقت خود هستند و تنها از این طریق میتوانند فشارهای ناشی از کمبود وقت را کاهش دهند این پژوهش در سال 86-85 به منظور مقایسه میزان شناخت مفهوم مدیریت زمان و مؤلفههای تشکیل دهنده آن در میان مدیران ارشد دارای رشته مرتبط و غیرمرتبط در ادارات کل استان خراسان شمالی صورت گرفته است، که تعداد 75 نفر به عنوان نمونه تحقیق مورد مطالعه قرار گرفتند. روش پژوهش در این تحقیق از نوع پیمایشی به روش مقطعه میباشد و ابزار مورد استفاده پرسشنامه مدیریت زمان بوده که شامل دو قسمت میباشد: قسمت اول که میزان شناخت مدیران از مفهوم مدیریت زمان را مورد سنجش قرار داده و بخش دوم آن شامل دو قسمت الف) مهارت فردی و ب) مهارت سازمانی را مورد سنجش قرار میدهد.در این پژوهش پس از گردآوری پرسشنامهها اطلاعات مربوط به آن جهت آزمون سؤالات و فرضیات تحقیق با استفاده از آزمونهای آماری مناسب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در این تحقیق به دلیل نزدیگی میانگینهای دو گروه دارای رشته مرتبط و غیرمرتبط تفاوت معنیداری مشاهده نگردید اما از این نتایج میتوان راهکارهای جدیدی جهت ارتقاء دانش مدیریت زمان در میان گروههای مدیریتی ارائه داد چرا که انتظار میرود مدیرانی که از علم مدیریت آگاهی دارند بهینهتر و اثربخشتر از سایر مدیران عمل کنند
ملخص الجهاز:
"با توجه به نتایج حاصل از جدول 5 چون سطح معنیداری معادل 523/0 میباشد و چون این مقدار بزرگتر از 05/0=α میباشد لذا فرضیه تحقیق رد میشود به عبارتی بین میزان شناخت مدیران دارای رشته مرتبط و غیرمرتبط از مفهوم مدیریت زمان تفاوت معنیداری وجود ندارد، یعنی میتوان گفت که فراگیری مهارتها مدیریت زمان و شناخت از آن فقط محدود به تحصیلات دانشگاهی نمیشود و احتمال این که این مهارتها در بین مدیران دارای رشته غیرمرتبط نیز بالا باشد هست.
با توجه به نتایج حاصل از جدول 6 چون سطح معنیداری معادل 524/0 میباشد و چو ن این مقدار بزرگتر از 05/0=α میباشد لذا فرضیه تحقیق رد میشود به عبارتی بین مهارت فردی مدیریت زمان میان مدیران دارای رشتهی مرتبط و غیرمرتبط تفاوت معنیداری وجود ندارد.
این نتیجه شاید به این دلیل باشد که آگاهی از مهارت فردی و به کارگیری آن بیشتر به شخصیت افراد باز میگردد و ممکن است گاهی افرادی که دارای رشته غیرمرتبط هستند در این زمینه از افراد دارای رشته مرتبط میباشند متمایز گردند و همچنین تجربههای فردی متفاوت افراد در محیط زندگی و محل کار نیز باعث بالا رفتن آگاهی از مهارت فردی مدیریت زمان گردد، تحقیقی که رابینز (1992) انجام داده و در آن استفاده کارآمد از چنین مهارتی در رابطه با مدیریت زمان را به نوع شخصیت آدمی ربط میدهد و یا مکنزی (1993) که به کارگیری چنین مهارتی را مطابق با الگوهای عادت شده افراد میداند را میتوان دلیل این امر دانست این فرضیه را فرضیه تحقیق محمدیان که در بین دانشجویان مدیریتی و غیرمدیریتی دانشگاه فردوسی مطابق با شرح آن در فصل دوم همسو میباشد."