"سرودهها:دو شعر از آرتور رمبو ترجمهی کاوه میر عباسی خفته در دره حفرهای است سر سبز که رودی نعمه سر میدهد آنجا میآویزد دیوانهوار به علفها جل پارههایی سیمگون؛آنجا خورشید،از فراز کوهستان سربلند، میتابد:درهای است کوچک،مواج از نور.
پاهایش وسط گلایولها،خودش خفته.
نکهتها منخرینش را قلقلک نمیدهند؛ خفته در آفتاب،دست بر سینه گذاشته آسوده.
اکتبر 0781 جشنهای گرسنگی گرسنگیام،آن،آن، فرار کن سوار بر الاغت.
اگر پسند خاطری باشد مرا،نست مگر برای زمین و سنگها دق!دق!دق!دق!میلبمانم هوا را، صخره را،خاک را،آهن را.
بچرخید،گرسنگیها!بچرید،گرسنگیها، مرتع اصوات آنگاه زهر حقیر و مرتعش نیلوفرهای بوستانی بخورید کلوخهایی را که خرد میکند مردی بینوا؛ سنگهای قدیمی کلیساها را، گردالهها را،پسران توفانهای سهمگین، قرصهای نان لمیده در درههای خاکستری!
گرسنگیهایم ذرههای هوای سیاه است پر طنین گنبد نیلگون -شکمم که میکشاندم.
مصیبت است.
بر زمین پدیدار شدهاند برگها!
وسط شیار مییابم لحم شیرینک و بنفجی را.
فرار کن سوار بر الاغت."