خلاصة:
ویتگنشتاین در دوران نخست فلسفی خویش به تئوری تصویری معنا قائل بود.مطابق با این آموزه دلالت شناسانه،تنها درباره جهان پیرامون و هرآنچه متعلق به حوزه علوم تجربی است میتوان سخنان معنادار گفت.بیرون از این قلمرو که مشتمل بر اخلاق،فلسفه،دین و ریاضیات و...میباشد نمیتوان سخن معناداری بر زبان جاری ساخت؛چرا که این امور متعلق به حوزه ناگفتنیهاست.برنا بر رأی او،مسئله اصلی فلسفه عبارت است از نشان دادن مرز میان امور گفتنی و ناگفتنی؛ از آنچه نمیتوان دربارهاش سخن گفت باید به سکوت گذشت. در این مقاله نظریه در ابتدا تصویری معنا توضیح داده شده است.در ادامه با مدنظر قرار دادن فقرهء پایانی رساله منطقی- فلسفی،چهار تلقی از مفهوم سکوت که در این فقره مورد بحث قرار گرفته،تحت عناوین سکوت خنثی،سکوت سلبی، سکوت عرفانی و سکوت درمانی مورد بحث واقع شده است.
ملخص الجهاز:
states of affairs و از این امور که بگذریم،به ملتقای میان امور گفتنی و ناگفتنی میرسیم،در اینجاست کهچون از وضعیتهای ممکن عبور کردهایم و ورای امور گفتنی چیزی یافت نمیشود که بتوان آن را در فضای منطقی بازسازی نمود و تصویری از آن به دست داد،لاجرم باید سکوت پیشه کنیم؛سکوتی که بیش از هر چیز صبغهء سلبی دارد و از نبود چیزهایی خبرمیدهد.
در این تلقی،صدق و کذب گزاره فرع بر معناست،به نحوی که اگر مرا واقع محققی یافت شود که متناظر با گزارهء موردنظر باشد،گزاره صادق میشود و در غیر این صورت کاذب،به عنوان مثال،گزارهء «قناری در قفس آواز میخواند»واجد تصویر است و معنادار،اما صدق آن متوقف بر تحقق چنین امر واقعی در عالم خارج است.
یک بار ما با رساله مواجهیم،به عنوان اثری کلاسیک و تأثیرگذار در حوزهء فلسفهء زبان که متضمن مؤلفههای مختلف تئوری تصویری معناداری و فرق فارق میان امور معنادار و بیمعناست؛یک بار هم با ویتگنشتاینی سروکار داریم که نویسندهء این اثر فلسفی است با پیشینهء تربیتی-اعتقادی مشخص و معین.
اگر آموزههای رساله را مدنظر قرار دهیم،به نظر میرسد از فقرهء 6/4 به بعد،رساله وارد ساحاتی شده است که در آنجا«نمیتوان سخن گفت»،همان تعبیری که روزگاری ویتگنشتاین در باب دیگر کتاب مهم و کلاسیک فلسفی قرن بیستم،وجود و زمان هایدگر،به کار برده بود.
مطابق با آنچه که دیدیم،این قرائت از رساله به نظر موجه نمیرسد،چرا که امر رازآلود و سکوتی که در رساله بدان اشاره شده است،بیش از هر چیز از تغییر قواعد بازی سخن گفتن معنادار پرده برمیدارد و در باب وجود یا عدم وجود ساحات برتر اتخاذ موضع نمیکند؛که مطابق با آموزههای رساله اصلا نمیتواند در این وادی چنین کند.