ملخص الجهاز:
"شخصیتی به نام دانیال،راوی مشترک همه داستانهای بنی عامری است؛از داستانهای کودک او که در کیهان بچهها چاپ شده تا«دلقک به دلقک نمیخندد»که مجموعه داستان کوتاه بزرگسال است و در سال 79 به چاپ رسیده تا همین کتاب مورد بحث که باز شخصیت اصلی و راوی،همان دانیال دلفام شیرازی است.
درحالیکه شخصیت در اغلب رمانهای نوجوان«ساختگی»است؛یعنی صرفا حاصل فکر و خیال نویسنده است که میخواهد از این طریق، مخاطب خاص خود(نوجوانان)را از جایی به جایی ببرد و در بهترین حالت،آموزش غیر مستقیم بدهد؛ چه از طریق شخصیتهای فانتزی و چه شخصیتهای رئال داستان.
دانیال سوگلی و عزیز کرده خانم معلم است که در اثر حادثهای که کینه بچهها از دانیال سببساز آن است،این رابطه به هم میخورد و شهیدی با تنبیه شدید و لجام گسیختهاش،باعث شکستگی دست دانیال میشود و همین دسته شکسته،از دیگر سو باعث از همپاشی رابطه افسر خانوم و گل نساء میگردد.
این تکنیک مدرن داستانی به گونهای هماهنگ،جذب بافت داستان میشود و نه تحمیل بر آن؛عمل خواندن را متوقف میکند،ذهن را درهم میریزد و خواننده خود باید در یک مشارکت فعال و کنشمند، قطعههای پراکنده و متلاشی شده داستان را در کنار هم بچیند و ارتباط آنها را باهم برقرار کند.
با این تکنیکهای مختلف داستانی،بنی عامری علاوه بر ساخت ذهنی و زبانی شخصیت دانیال،عمد دارد که عمل خواندن را متوقف کند و حواس و توجه خواننده را از پیگیری ماجرا و غرق شدن در مسیر حوادث(و حتی در مراحل بالاتر،از نزدیک شدن به شخصیت داستان)به خود رمان،یعنی به شکل آن برگرداند؛انگار که صفحات به اشتباه کنار هم چیده شده و چیزی از جایی دیگر در کنار آنچه نباید باشد،قرار گرفته است."