ملخص الجهاز:
"در حقیقت«گفتار ارسطو دربارۀ اخلاق،و با ساعاد آغاز میشود و باسعادت به پایان میرسد و آن چه در وسط قرار داد،وقف تشریح وسایلی است که برای نیل بدین غایت بهکار میروند و چون ارسوط سعادت را فعالیت روحی برطبق فضیلت میداند،قسمت اعظم این تشریح،صرففضیلت و نیکی موجود در نفس انسانی است»(متفکران یونانی،تئودور گمپرتس،ترجمۀ محمد حسنلطفی،خوارزمی،1375،جلد سوم،ص 1475).
همۀ فعالیتها،حتی فعالیت سیاسی،برای هدف وغایت دیگری است،در صورتی که تفکر ذاتا مطلوب وخواستنی است:«پس اگر در میان اعمال منطبق بافضیلت،اعمال سیاسی و جنگی در عین حال کهشریفتر و بزرگتر از دیگرانند،عاری از فراغتند و برایهدفی غیر از خودشان بجا آورده میشوند،ولی فعالیتعقل،یعنی فعالیت نظری،هم از حیث جدید و ارزشوالاتر از آنها است و هم هدفی غیر از خود ندارد و همدارای لذتی خاص خودش است که بر آن شدتمیبخشد و هم با فراغت و بسندگی برای خویش توأماست و هم در حدود مرزهای انسانی خسته کننده نیستو هم خصوصیات مرد کاملا نیکبخت با آن همراه است.
همانطور که گذشت ارسطو زندگی موافق بافضیلت را سعادت میداند و فضیلت را چنین تعریفمیکند:«فضیلت ملکهای است که حد وسطی را انتخابکند که برای ما درست و با موازین عقلی سازگار است،باموازینی که مرد دارای حکمت عملی حد وسط را با توجهبه آنها معین میکند.
لیکن باید به هوش بود که ارزش این کتاب را در متنتاریخی آن فهمید و آن را برای مقاطع دیگری تجویزنکرد و آن را از بستر تاریخی خودش منتزع نکرد که اینکاری است برخلاف خود اخلااق ارسطو و حرکتی است برضد نظریۀ حد وسط و همواره باید به یاد داشت کهارسطو خود گفته است: استاد هر هنر،از افراط و تفریط پرهیز میکندو حد وسط را میجوید و میگزیند،ولی نه حدوسط فی نفسه را بلکه حد وسط درست را."