ملخص الجهاز:
کتابخانههای اسلامی در قرن سوم و چهارم و پنجم (به تصویر صفحه مراجعه شود) ترجمهء شبگیر در هر مسجد جامع بزرگ،یک کتابخانه وجود داشت چرا که رسم دانشمندان بر این بود که کتابهای خود را بر جامعها وقف کنند1و گویند که:«خزانهء کتب»در مرو،کتابهای یزدگرد را نیز شامل بود، چرا که وی آنها را بدانجا برده بود و در آنجا بجای نهاده بود2و فرمانروایان اسلامی در کار گردآوری کتابها مفاخرت میکردند،چندانکه هر کدام از سه فرمانروای بزرگ اسلام،در مصر و قرطبه و بغداد-در اواخر قرن چهارم-شوق بسیاری به گردآوری کتاب داشتند.
و ابن مسکویهء مورخ در این هنگام کتابدار او بود و اوست که داستان را برای ما نقل میکند و میگوید:«پس ابو حمزهء علوی از برایش فرشی و ابزاری فرستاد و دل وزیر ابن العمید به دفاترش مشغول شد و هیچ چیز در نظرش گرامیتر از آنها نبود و آن دفاتر بسیار بود،از هر علمی و از هر نوعی از انواع ادب و حکمت در آن وجود داشت و درصد بار سنگین حمل و نقل میشد و چون مرا دید از آنها جویا شد،گفتم:آنها به حال خودشان باقی هستند و هیچ کس بدانها دست نزده است، سخت شادمان شد و گفت گواهی میدهم که تو مرد «خجسته دیدار»ی هستی.
ق. ابو نصر سابور ابن اردشیر وزیر بنیبویه سرای دانشی در کرخ،غربی بغداد، تأسیس کرد و کتابهای بسیاری که خریداری کرده بودند بدانجا نقل داد و در آن میان صد نسخه از قرآن وجود داشت که بر دست بزرگترین خوشنویسان کتابت شده بود،علاوه ده هزار و چهارصد مجلد کتاب دیگر که بیشتر آنها به خط صاحبان آنها بود یا از کتابهایی بود که قبلا در تملک رجال مشهور بود و کار رسیدگی به این کتابها و مراعات و احتیاط دربارهء آنها را به دو تن از رجال علوی که یک قاضی نیز معاونت ایشان را داشت واگذار کرده بود.