ملخص الجهاز:
"صد برا نگفتم که خیال تو محال است تا نیمی از این طایفه محبوس جوال است ظاهر شود اسلام در اینقوم محال است هی باز بزن حرف پراکنده آکبلای «هستی تو چه یک پهلو و یک دنده آکبلای» از گرسنگی مرد رعیت بجهنم ور نیست در این قوم معبت بجهنم تریاک برید عرق حمیت بجهنم خوش باش تو با مطرب و سازنده آکبلای «هستی تو چه یک پهلو و یک دنده آکبلای» نه ترس ز جنگیر و نه کت بین و نه رمال نه خوف ز درویش و نه از جذبیه نه از حال نه بیم ز شمشیر و نه از پیشتو شابشال مشکل ببری گور سر زنده آکبلای «هستی تو چه یک پهلو و یک دنده آکبلای» «دخو» این بود مجملی از اوضاع عالم شقاوتانگیز صورت.
با این حال آیا سزاوار نیست که تمام افراد جامعه بشر دست اتفاق بیکدیگر داده عالم صورت را بجهان معنی مبدل سازند تا چنانچه زردشت فرموده شقاوت و فساد جامعه را بدرود گفته."