ملخص الجهاز:
نوع دوم ادبیات نیمکرهء غربی است که به صورت معمّا نوشته میشود و خواننده هنگام خواندن باید فعال باشد،نه منفعل،تا بتواند معنای آن را درک کند.
در ایران خودمان،نویسندگان کمتر از نماد،اشارات اساطیری و اشاره به ادبیات متقدّم خودمان استفاده میکنند؛در نتیجه منتقد چیزی در آثار ایرانی پیدا نمیکند که آن را نقد کند با وجود این که«سوسیالیسم واقعگرایانه»در قرن نوزدهم میلادی در اروپا طرفدارن بیشماری داشت ولی اکنون دیگری کسی به این سبک رمان نمینویسد؛اما نویسندگان ایرانی هنوز هم به سبکی که صد سال پیش مرسوم بوده،رمانهایی به سبک«سوسیالیسم واقعگرایانه»مینویسند،زیرا میخواهند به سبک نویسندگان کمونیست شوروی سابق،خلق را از مسائل اجتماعی آگاه کنند؛ به عبارت دیگر،رمانهای ایرانی هنوز«عینی»1هستند و نویسندگان ما کمتر علاقه به رمانهای«ذهنی»2نشان میدهند.
خوانندهء ایرانی دنبال معنا است در حالی که در ادبیات نیمکرهء غربی معنای قطعی،صریح و روشنی وجود ندارد و این خواننده یا منتقد است که باید بکوشد تا معنایی در متن ادبی بیابد.
به عبارت دیگر،متن ادبی خوب باید نوشتنی7باشد،یعنی منتقد در پیدا کردن معنا نویسنده کمک کند،نه خواندنی8که خواننده را وا میدارد در گوشهای بنشیند و آن را بدون کمک به نویسنده برای پر کردن جاهای خالی متن به صورت منفعل مطالعه کند.
در یک متن ادبی خوب باید عدم قطعیت یا جاهای خالی وجود داشته باشد که منتقد بتواند آنها را روشن کند.
این جاهای خالی به هیچ وجه نباید ضعف شمرده شود،بلهک از ویژگیهای متن ادبی خوب به شمار میآید،به این دلیل که خواننده یا منتقد را ناچار میکند که به صورت فعالانه در تجزیه و تحلیل یا نقد متن شرکت کند.