خلاصة:
صعصعة بن صوحان از بنی عبد قیس و یکی از نزدیک ترین یاران حضرت علی(علیه السلام) بود. این قرابت تا آنجا بود که آن حضرت در موقوفات خود صعصعه را شاهد می گرفتند. رجالیون شیعه او را از ابدال دانسته اند. صعصعه همانند برادرانش زید و سیحان توانایی فوق العاده ای در امر خطابه داشت، به حدی که مورد ستایش امیر بیان حضرت علی(علیه السلام)قرار گرفت و او را خطیب شحشح و توانا خواندند. او از این توانایی در بدو حکومت ایشان نهایت بهره برداری را به نفع آن حضرت نمود. حضرت علی(علیه السلام) که به صعصعه اعتماد ویژه ای داشت، در چند نوبت او را به نمایندگی از خویش به رویارویی و مذاکره با معاویه کشاند. این کشاکش ها با معاویه پس از شهادت آن حضرت ادامه یافت و صعصعه از جمله شیعیانی بود که معاویه از آنان به شدت تنفر داشت. او در حدود سال 56 هجری به علتی ناگفته وفات یافت.
ملخص الجهاز:
"( 1 ) نقل شده: وقتی حضرت علی(علیه السلام) از جنگ جمل بازگشتند، به دربان خویش گفتند: از سران عرب چه کسانی اینجا هستند؟ وی در پاسخ، محمدبن عمیر بن عطارد تیمی، احنف بن قیس، صعصعة بن صوحان عبدی و چند تن دیگر را نام برد.
( 5 ) نامه ای را که حضرت علی(علیه السلام) برای مردم مصر درباره امارت مالک اشتر نوشتند، صعصعه نقل کرده است.
موضع گیری تند و صریح صعصعه در برخی گزارش ها به خوبی نشان می دهد که او نیز همانند کمیل و مقداد و دیگر یاران نزدیک حضرت علی(علیه السلام) از آینده با خبر بود.
( 8 )بنا بر دیگر نقل ها، در شرایطی که میزان معرفت اطرافیان امیرمؤمنان(علیه السلام) به قدری بود که برخی از آنان در پاسخ به «سلونی قبل ان تفقدونی»، از تعداد تارهای موی خود سؤال می کردند، صعصعه از ایشان درباره آخرالزمان و دجال و مهدویت سؤال می کرد.
صعصعه که از سویی متعهد به صلح نامه امام خود بود و از سوی دیگر، از حضرت علی(علیه السلام) دست بردار نبود، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای خداوند گفت: ایها الناس!
در منابع آمده است: معاویه، صعصعة بن صوحان عبدی و عبدالله بن کوای یشکری را با تنی چند از دیگر یاران حضرت علی(علیه السلام) و مردان قریش بازداشت کرده بود.
( 2 ) وفات صعصعه برخی گفته اند: وی در روز جمل سی و شش هجری و در سپاه حضرت علی(علیه السلام) به شهادت رسید،( 3 ) اما بنابر مشهور، در عهد معاویه در 56 هجری و یا در 61 هجری( 4 ) در کوفه وفات یافته است."