خلاصة:
این پژوهش، به بررسی خطاهای شناختی میپردازد که به عنوان زیربنای احساس فرد برای رفتار میتواند بسیار تأثیرگذار باشد. هدف این تحقیق، مقابله با خطاهای شناختی است تا از این طریق، از بروز رفتارهای منفی برخاسته از افکار منفی جلوگیری شود. روش تحقیق، تحلیل محتواست که به صورت نظری و در محیط کتابخانه انجام گرفته است. در این تحلیل، از مبانی روانشناختی با استفاده از آیات و روایات بحث شده است. یافته ما در این تحقیق نشان میدهد که خطاهای شناختی عمدتآ برخاسته از حدسهای غیرقطعی و تکیه بر ذهنیتهای ناصواب است و فرد خطافکر همواره میخواهد رفتار دیگران را حدس بزند و بر اساس تحلیل نادرست، آنها را به اموری منفی متصف سازد که غیرواقعی است و درباره خودش اعتقاد دارد که درست حدس میزند. سؤال این است که، آیا میتوان ذهن دیگران را خواند؟ آیا دسترسی به افکار دیگران به راحتی پدید میآید؟ چه دلیل و شاهدی میتوان یافت که حدس ما قطعی است؟
ملخص الجهاز:
"در تمام صورتهای خطاهای شناختی، فرد ذهن دیگران را میخواند یا تلاش میکند احساسات و عقاید آنها را حدس بزند و به حدس خود اعتقاد کامل دارد و این در حالی است که توانایی حدس قطعی را ندارد.
1 با چنین فکری، فرد به این نتیجه میرسد که حتی از ظاهر منفی افراد نیز نمیتوان باطن و درون آنان را حدس زد و این نتیجه ایمان مؤمن است که باعث میشود انسان از تحلیل اشتباه دور بماند.
برای مثال، اصلا نمیتواند به این فکر کند که خداوند تا چه حد او را مورد علاقه مادرش قرار داده است و او از این دارایی برخوردار است یا دوستانی نصیب او کرده است که کمتر کسی چنین دوستانی دارد یا او از معدود کسانی است که به دلیل توانایی علمی و اطلاعاتی که دارد، جزوههایش در کلاس دست به دست میشود و...
2 این خطا از آنجا پدید میآید که فرد انتظارات عجیب دارد و گویا اصلا مثبتهای زندگی اموری هستند که باید باشند و بودنشان قابل ارزشگذاری نیست؛ یعنی بودنشان مهم نیست، بلکه نبودن آنها ارزش منفی میآفریند و روح انسان را کدر میکند.
روان رنجورخویی افراد دارای این سبک زندگی اغلب احساس درماندگی میکنند، خود تصمیم نمیگیرند و منتظر دستورات دیگرانند، اگر مورد احترام دیگران قرار نگیرند از آنان به شدت ناراحت میشوند، وقتی کارها خوب پیش نمیرود افسرده میشوند و کار را رها میکنند و غالبآ نگران و مضطرب هستند."