خلاصة:
آشنایی غربیان با فرهنگ شرقی به ویژه فرهنگ اسلامی سابقهای دیرین دارد و میتوان نخستین گامهای آن را به قرون اولیه رساند،چنانکه مرحله پیشرفتهاش به پس از جنگهای صلیبی برمیگردد.یکی از حوزههای مطالعاتی مستشرقان که بیشتر با طرح شبهه و ایراد همراه بوده،حوزه مطالعات حدیثی است و در این میان به نظر میرسد بیشترین تأثیرگذاری را در زمینهء مطالعات حدیثی گلدزیهر دارد،به گونهای که در آثار مستشرقان بعدی تأثیر افکار و پیگیری آرای او به خوبی نمایان است.امروزه در عصر اطلاعات،بیتوجهی پژوهشگران مسلمان به این مقوله قطعا آثار زیانباری بر عقاید و باورهای مسلمانان خواهد داشت.در این مقاله پس از ارائهء مختصری از زندگینامه علمی گلدزیهر،چهار نظریهء او در حدیث مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.در نقد و بررسی نظریات او سعی شده از منابع اصلی و مطمئن استفاده شود و از سخنان دیگر مستشرقان و خاورشناسان که با پارهای از دیدگاههای او مخالفت کردهاند بهرهبرداری گردد.
One of the orientalists' fields of study، which has been mostly accompanied by raising doubts، is the issue of ḥadīth. Gldziher seems to have been the most influential in this respect. In this article، the writer has reviewed four of the latter's viewpoints while trying to make use of the original sources. He has also brought up some of the viewpoints of the orientalists as opposed to Goldziher's.
ملخص الجهاز:
میتوان گفت مهمترین آراء و دیدگاههای گلدزیهر در زمینه حدیث در این چهار محور خلاصه میگردد: 1-اصطلاح سنت و حدیث؛ 2-ماهیت حدیث؛ 3-تداوم نقل شفاهی احادیث تا پس از قرن دوم؛ 4-بیتوجهی مسلمانان به نقد متن.
تفاوتی که باید میان اینها صورت پذیرد این است که حدیث،خبر شفاهی نقل شده از پیامبر است،با آنکه سنت در استعمال شایعش نزد مسلمانان دورههای نخست،به اغراض دینی و شرعی صرف نظر از رویایات شفاهی اطلاق میشد.
1-ابن المهدی،سفیان ثوری،اوزاعی و مالک بن انس را چنین وصف میکند: «سفیان ثوری امام در حدیث بود و امام در سنت نبود؛یعنی تعدادی بسیار از روایات پیامبر را گرد آورد،ولی خود به استخراج احکام و قواعد عملی از آن نمیپرداخت.
همچنین وی فرض میکند که گاه حدیث با سنت معارض باشد و از کتاب التوضیح علی التنقیح نوشته صدر الشریعه نقل میکند که گفته است:«هذا الحدیث مخالف للقیاس و السنة و الاجماع»؛ این حدیث با قیاس و سنت و اجماع مخالفت دارد.
آنان میگویند حدیث چیزی است که به پیامبر نسبت داده شود؛ خواه قول باشد یا فعل یا تقریر و همین معنی را برای سنت نیز بیان میکنند.
به نظر میرسد گلدزیهر با این تفریق در صدد بود که برای سنت ریشهای غیر وحیانی بجوید که مسلمانان آن را ابتکار کردند و در برابر قرآن و حدیث نهادند، ولی شواهد تاریخی برخلاف آن بسیار است.
تداوم نقل شفاهی احادیث تا پس از قرن دوم یکی از آرای گلدزیهر که البته ریشه در برخی منابع اهل سنت و روایتهای منقول از آنان دارد،عدم کتابت حدیث در قرن اول و حتی قرن دوم است.