خلاصة:
به مباحث سیاسی مطرح شده در نوشته های ابن سینا می توان از جهات مختلفی نظر کرد و متناسب با رویکرد روشی، نتایج احیانا متفاوتی گرفت. نوشتار حاضر از منظر ویژه ای به طرح بحث درباره برخی وجوه سیاسی فلسفه ابن سینا می پردازد. تلاش ما بر اینست که جایگاه شیخ الرییس را در تاریخ فلسفه سیاسی اسلامی برجسته کنیم و در این کار بیشتر بحث تخیل مورد توجه ما بوده است. طرح تدوین «فلسفه نبوی» با فارابی، که بویژه در کتاب اندیشه های اهل مدینه فاضله کوشیده بود با گسترش کارکردهای قوه متخیله، به توضیح پدیده نبوت و نسبت آن با فلسفه و سیاست بپردازد، آغاز گشت. اندیشه ابن سینا را باید در چارچوب طرحی نگریست که فارابی پی افکند و پس از ابن سینا نیز بطور خاص، شهاب الدین سهروردی با تدوین حکمت اشراقی آن را پیش برد. نقش ابن سینا در این میان، بعنوان فیلسوفی که تاملات فارابی را گسترش بخشید و به طرح دو بحث مهم «حدس» و «تخیل نفوس فلکی» پرداخت، قابل تامل است. بدینسان او راهی را گشود که دو سده بعد به تدوین نظام حکمت اشراقی، که عالم خیال از مفاهیم اساسی آن بود، منجر گشت.