خلاصة:
رویکرد نمادشناسانه از رویکردهای مهم در تفسیر تاریخ معماری اسلامی است. اما باید دید که آیا این رویکردها در خصوص فرهنگ اسلامی مناسب است. از بررسی دین اسلام و فرهنگ اسلامی چنین به دست میآید که اسلام مایل است معانی و مفاهیم خود را بیشتر در رفتارها ظاهر کند تا در صورتها. بر این اساس، میتوان پرسید: آیا نظامی اسلامی در نمادها و نشانههای محسوس بصری وجود دارد؟ رابطۀ اسلام با معماری و نمادپردازی در معماری ملل مسلمان چیست؟ پرداختن به این موضوع در بیشتر پژوهشهایی که عمیقا از فرهنگ ایرانی متأثر نیست با مشکلاتی همراه بوده و پاسخ راضیکنندهای برای آن بهدست نیامده است. از منظر روش شناسی، میتوان با سه رویکرد به پرسش یادشده پاسخ داد: رویکرد اول: نظریۀ محض؛ رویکرد دوم: شواهد مکتوب اسلامی؛ رویکرد سوم: بناها. میتوان چنین نتیجهگیری کرد که فرهنگ اسلامی بیشتر پیامهای خود را از طریق مفاهیم، اعم از صداها و تاریخ و رفتار، بیان میکند تا از راه نمادهای بصری و معمارانه.
ملخص الجهاز:
"پرسشها را به این طریق میتوان تنظیم کرد:آیا اصولا هیچ نظام اسلامی در نمادها و نشانههای محسوس بصری وجود دارد؟چنین نطامی تا چه حد عام است و انواع آن چیست؟سرچشمههای این نظام چیست: گزارههای وحیانی دینی که درعلم کلام یا در بیان عرفانی بسط سیافته یا،تکامل صورتهای بصری در خلال 0041 سال؟نمادها و نشانهها به چه شیوهای و با چه حدی از موفقیت به صورتهای ساختمانی تبدیل شده است؟تجربه و خاطرهء گذشته چقدر برای حال و آینده معتبر است؟ رویکردهای قدیمی نیاز به رویکرد از نوشتارهای موجود برمیآید.
5. ازاینرو،آیا این ادعا درست است که[در فرهنگ اسلامی]نمادپردازی پذیرفتهء فرهنگی برای صورتهای بصری وجود دارد؛اما با این فرض که در فرهنگ بسیار شفاهی اسلام سنتی،در منابع مکتوب به ندرت بدان تصریح شده است و[در نتیجه،]برای اثبات وجود آنها باید رویکردی باطنی به متون اختیار کرد؟ استثنای آشکار هنر کتابت است،که از جمله به لطف آثار شمیل و روزنتال،44به روشنی میتوان نشان داد رشتهء کاملی از معانی،از نشانهء مستقیم گرتفه تا ظریفترین نماد،را در آن پدید آورده،سنجیده،و پذیرفتهاند.
منابع ادبی را در جستجوی درونمایهها و بنمایههای کلی و تکراری؛تحلیل در زمانی94هم میتوان کرد،که نوع خطرناکی از تحلیل است؛زیرا بسیار ساده میتواند پیوستگی را در مقایسهء جنبههایی بیابد که شباهت حقیقی ندارند(مثلا هر دو مورد شعر فارسی و عربی،که من نمیدانم آیا تداوم وزن و مضمون در خلال قرنها واقعا همان چیزی است که هنگام پیدایش هر کار هنری تازه ارزش بسیاری داشته است؟)چنین تحلیلهای در زمانی، که شاید انجام گرفته باشد و من از آنها خبر نداشته باشم، در معرفی یکپارچگی مطالب فرهنگی اهمیت بسیاری میتواند داشته باشد."