ملخص الجهاز:
"یأجوج چگونگی حکایت را میپرسد و مأجوج جواب میدهد: آوردهاند که پیرمردی مجرب هنگام نزع پسر را نزد خود خواند و بدو گفت:هان ای فرزن دلبند اگر تو را نه بنیهء حمالی در تن و نه ذوق تحصیل در سر باشد همانا بهتر آن است که یکی از چهار کسب را اختیار و خود را بدان وسیلت صاحب اعتبار کنی،دو روز زندگی را به بندگی نگذاری، بلکه عمری به خوشی بسپاری،مال و جاه به کف آری،و پس از مرگ مرده ریگ بسیار برای اعقاب خود بر جای گذاری.
رشحات این احوال شخصی و ادبی در جاهای دیگری از کتاب هم دیده میشود،اما وغ وغ ساهاب به هیچ وجه منحصر به طعنه زدن به بزرگان ادبی و راه و رسم آنان نیست، بلکه مجموعهای از ولنگاریها و شوخیها و بذله گوییها و بازیهاییست که مضامین و مقولات متعدد و متفاوتی را در بر میگیرد که در عین حال نشان دهندهء طیف دانش و اطلاعات قدیم و جدید نویسندگان آن است.
«فرهنگ فرهنگستان»*قصه و اثر تخیلی نیست بلکه نقد و طنز تمسخر آمیز تند و تیزیست که هدایت بر این مجلد صد و سی صفحهای نوشته: در مقدمه نام سی تن از کارمندان[یعنی اعضاء]فرهنگستان که از سرچشمهء حیوان آب زندگی نوش جان فرمودهاند به تقلید چهل تن«بیمرگان» [ immortales les ] ،اعضای آکادمی فرانسه،دیده میشود.
و اگر چه ترجمهء تحت اللفظی لغات خارجی غالبا لوس و خنک مینماید(و در هر حال از خبرگان و اهل فن بعید است) اما طنز هدایت در این مورد-«گویا در زمانی که این لغت وضع شده،هنوز آسانسورها پایین نمیرفتهاند»-کاملا به جا نیست،چون این حرف را دربارهء اصل فرنگی آن (یعنی:«آسانسور»)هم میتوان زد."