ملخص الجهاز:
"مرلو در 1946 و به رغم دیرکرد انقلاب جهانی،که خود بدان اشارت دارد نمیتوانست مشاهده کند که پرلتاریای سدهی 19 م اندکاندک جامعهها را درنوردیده و شور و نیروی انقلابیی پیشین را از دست نهاده است.
خاستهایی که بدان خیانت کردیم!پیشتر دیدیم که مرلو از کند شدن گامهای تاریخ یا دیرکرد انقلاب سخن میگفت و اکنون راکفسکی و بوخارین از ورود شتابزدهی آرمانها به صحنهی جهانی میگویند،چیزی که کودکان خیابانی را به خنده میاندازد.
اما نمیتوان به نام علم تاریخ اعتبار مطلق حقیقت را به یکی از این دو بخشید!و باز گلی به جمال مرلو برای همین داوری.
زمینه و انگیزهی انقلاب،برابرنگره،تضادیست که میان رشد نیروهای تولیدی-کارگران و تلاش آنها در فرایند تولید-از یک سو و روابط تولیدیی حاکم-مالکیت سرمایهداران بر ابزار تولید و محرومیت کارگران از ارزش افزودهی کار خود-از سوی دیگر پدید میاید.
چنین تضادی بر همین پایه و با همین ساز-و-کار در نظام شوروی پدید آمد؛ با این تفاوت که در شوروی سرمایهدار دولت بود و پرلتاریا کارگران منابع و کلخزها و سوخزها و پاداشبگیران محروم دیگر.
جان کلام آنجا بود که روزگار نهضتهای اقتصادی-اجتماعی-از هرگونه و به هرتاش-با سپری شدن دههی پنجم یا ششم سده،گویی سپری شده باشد!بهرهکشیی سرمایه از نیروی کار از بن داستانی پوچ و بیپایه بوده است!و ناگفته میدانیم که در اینگونه نوشتارها،لبهی تیز حمله به سوی نهضتهای کارگری و چپگرا و آناکاویهای اقتصادی کار و ارزش افزوده و امپریالیسم گردانده میشود،به سوی سوسیالیسم علمی.
ولی بدبختی این است که گذشته برای همه چراغ راه آینده نیست."